📋 (ع) / *بخش اول صوت* (ع) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ دل زینب امشب خیلی به‌هم ریخته بود. توو خونه که نشسته بود، هی با خودش میگفت چی شده؟ امشب بابام چش بود؟ هی از اتاق میزد بیرون، توو حیاط می‌چرخید: "إِنَّا للّه وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُون". هی به آسمون نگاه میکرد؛ دارم میام فاطمه جان... تا سحر این خانم بیدار بود، دلش شور میزد، نمی‌تونست بخوابه، دختره دیگه... سحر که شد در آسمانها، در عرش، صدایی پیچید: "اَلا یَا اَهلَ الْعالَم، قَدْ قُتِلَ عَلِیِّ المُرْتَضَی" پا شد، بهم ریخت؛ حسنم داداش پاشو ببین اینا چی میگن میگن بابامون رو کشتن. امام حسن پا شد، مضطر خودشو رسوند توو مسجد دید عجب غوغاییه... امیرالمومنین فرمود: حسن جان من رو رها کن، نماز رو بخون. امیرالمومنین از هوش رفت، امام حسن شروع کرد اشک بریزه، این اشکا ریخت روو صورت مولا، مولا به هوش اومد؛ حسن جان نبینم گریه کنی.... دوتایی زیر بغلای علی رو گرفتن، دوباره اینجا حسن عصا شد، دوباره اینجا حسن زیر یه بغل‌و گرفت، یه بارم توو کوچه زیر بغل مادرو گرفت... @narimani_matn تا درِ خونه دوتایی با اباعبدالله زیر بغلای مولا رو گرفتن. همچین که دم درِ خونه رسیدن، آقا امیرالمومنین صدا زد: حسن جان، حسین جان، زیر بغلام رو رها کنید، می‌خوام با پاهای خودم بیام توو خونه. _آقا نمیشه، خیلی خون از شما رفته، طاقت ندارید، نمیتونید رو پا وایستید _نه، الان توو خونه دخترم منتظرمه نمی‌خوام فرق خونیم رو ببینه... * فرق مرا تو طاقت ديدن نداشتي هجده سرِ بريده ببيني چه ميکني اين جا همه به گريه‌ی تو گريه مي کنند خنده به اشکِ ديده ببيني چه ميکني* ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @seyedrezanarimani کانال اشعار مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @narimani_matn