ساعت یک ظهر بود. به نظرم دمای هوا چند درجه ای بالای ۵۰ بود. از آن اوضاعی که اروپایی ها در آن جان به جان آفرین تسلیم می کنند. اما از آنجایی که خداوند ما خوزستانی ها را داغ آفریده است، بدون کولر در حال رانندگی بودم. شاید فکر بیمار برخی ها سریع، علت آن را در خساست نشانه رفتند اما آنها باید بدانند که گمانِ بد، کار خوبی نیست!😉 کولر ماشینم خراب شده بود و من راهی جز تحمل بارش آتش نداشتم. در میان این افکار که حالا کی و کجا ماشین را برای تعمیر ببرم ، تنها گزینه او بود! و چون معمولاً وقت و بی وقت او را دیده بودم که در تعمیرگاهش کار می کند. به او تماس گرفتم. مرد خستگی ناپذیر، ساعت یک ظهر در مغازه اش بود و گفت خودت را برسان. موقعی که رسیدم ، با این صحنه مواجه شدم. حقیقتا برایم مثل شربت گوارایی بود که دلم را خنک نمود! امام على عليه السلام: لَوْ يَعْلَمُ الْمُصَلّى ما يَغْشاهُ مِنَ الرَّحْمَةِ لَما رَفَعَ رَأسَهُ مِنَ السُّجودِ. اگر نمازگزار مى دانست تا چه حد مشمول رحمت الهى است، هرگز سر خود را از سجده بر نمى داشت. ✅ @naser_alinejad