ادامه قبل... 🔻 یک نمونه آن زبیر است. در جنگ جمل هر طوری بود آقا امیر‌المؤمنین علیه‌السلام زبیر را خواستند و زبیر محضر حضرت رسید. حضرت فرمودند: زبیر یادت هست که در کوچه‌های مدینه با پیغمبر خدا می‌رفتی، من رسیدم و تو به پیغمبر خدا صلی ‌الله‌ علیه و آله و سلم گفته بودی که یا رسول‌الله، علی خوب است اما تبختر دارد و پیغمبر خدا به تو فرموده بودند که: خاموش باش. تو نسبت به او ظلم خواهی کرد و وای بر تو هنگامی که کلاب حوأب بر تو پارس کند. 🔸 زبیر تازه این جمله را یادش آمد که برای سال‌های قبل بود. حضرت فرمودند: می‌دانی حوأب کجاست؟ همین‌جا که داشتید می‌آمدید و سگ‌های حوأب بر شما پارس کردند. 🔹 این یک بخش است. آن‌ها مراعات آداب و ادب را حتی نسبت به خود رسول خدا(ص) نداشتند. گاهی خدماتی انجام می‌دادند. در خود جریان سقیفه، حمله‌ای که خانهٔ حضرت زهرا سلام‌الله علیها کردند. زیبر ایستاد، اما چه سود؟ «گاهی خانه از پای‌بست ویران است»، 🔸 منتها علت انحراف بیشتر زبیر در طول مدت بر اثر تسلط فکری بود که فرزندش عبدالله بر او داشت. از جهت فکری با پدر کاملاً هماهنگ شده بود و مانند یک چاهِ مسموم بخاراتِ سیاسی متصاعد می‌کرد و این پدر تحت تأثیر او بود، چون که ارتباطشان با هم زیاد بود ولی وقتی امیرالمؤمنین علیه‌السلام این را فرمودند، متحیّر شد اما چه زمانی متحیّر شد؟ وقتی که جنگ جمل را به راه انداخته بود، ولی گریزی ندید مگر اینکه کناره بگیرد ولی بعد از این همه آشوب و فتنه، دست روزگار امان نمی‌دهد که کسی اینطور خودش را کنار بکشد و برود جای خلوتی نماز بخواند و روزه بگیرد. این خبرها نیست و اعمال انسان دامن‌گیر انسان است. 🔹 بالأخره نوع مخاطبت و ادبی که گاهی لازم بوده ولی فرد نداشته و نوع قدرشناسی که نبوده، این‌ها خیلی زیاد بوده است. حق مطلب ادا نمی‌شده است و لذا منجر به فتنه‌های عظیمی شد و دامن همهٔ آن‌ها را گرفت. کد ۸۵۰ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: 🔘 @nasery_ir ‌ ‌ ‌ ‌