ادامه مطلب قبل... 🔻 مرحوم فیروزیان می گفت: روزی به پدرخانمم آقا شيخ عباسعلي اصفهاني، گفتم: چنين مشکلي براي ما پيش آمد، آقا شيخ عباسعلي اصفهاني که از فحول آن دوره بود گفته بود من هم روزی مبتلا شدم اما نگذاشتم که به اين سختي بشود. آقاي فيروزيان گفته بود چطور؟ 🔸 گفته بود روزی نزد مرحوم آيت الله کاشاني بودم، در مورد دو تا وزرا نظر مرا مي‌خواست. گفتم اجازه بدهيد، من چند روز ديگر به شما خبر مي‌دهم. وقتی از نزد ایشان خارج شدم يک پير زني آمد گفت: آشيخ بيا در اين امامزاده براي ما يک روضه بخوان. من هم در آن لحظه غرق تعيين وزير و اين حرف‌ها بودم. به زن گفتم: برو خانم من روضه‌خوان نيستم! 🔹 ولي تا اين حرف از دهانم بيرون آمد، نگران شدم، رفتم گفتم خانم کجا بيايم؟ من روضه‌خوان هستم! گفت: اين امامزاده، ديدم عجب امامزاده ای آنجا بود حصيري داشت و اين همه من آمد و رفت داشتم از اينجا غافل بودم، آن خانم نشست و گفت: روضه حضرت رقيه مي‌خواهم براي من بخواني! روضه حضرت رقيه براي او خواندم، وقتي آمدم بيرون يک پنج ريالي کاغذي، به من داد، من هم پنج ريالي را بوسيدم و گذاشتم روي چشمم، ولي آن حس به من هم دست داد ولی رد شد. ‌ ‌ ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ 🔺کانال رسمی نشر آثار حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: 👉 @nasery_ir ‌ ‌