ادامه مطلب قبل...
🔻مرحوم آقاسیدعلی نقل میکرد که یک بار حاج علی (آن پیرمرد) عصر پنجشنبه به منزل ما آمد و گفت: «قرار است امشب به باغ ما در بیابان برویم؛ فردا صبح، حضرت به آنجا تشریف میآورند.» مرحوم آقاسیدعلی فرمود که حاج علی دست مرا گرفت و تعدادی صلوات فرستاد. دیدم مثل اینكه از فضا بیرون رفتم. نگاه كردم دیدم در دامنهی كوهی هستم. با او وارد باغ شدم و شب تا صبح، درباره حضرت صحبت میكردیم. بعد از نماز صبح حاج علی آمد و گفت: «به آن اتاق بیا؛ حضرت تشریف آوردند.» آقاسیدعلی میگفت: «به آن اتاق رفتم و دیدم آقا مشغول تعقیبات نماز هستند. وقتی تعقیبات حضرت تمام شد، آفتاب طلوع كرد و حضرت در یک طرف اتاق نشستند. حاج علی برای صبحانه، سفره ای پهن كرد؛ مقداری نان و مغز بادام و كشمش جلوی من گذاشت؛ ولی جلوی حضرت نگذاشت. اشاره كردم که جلوی حضرت بگذارد؛ دیدم چیزی نگفت. بعد دیدم یک سینی در دست دارد که در آن، مقداری شیر در یک كاسهی سفالی و یکتكّه نان بود و آن را جلوی حضرت گذاشت.» حاج علی بعد به آقاسیدعلی گفته بود: «آقا منزل ما كه تشریف میآورند، غذایشان میرسد؛ از منزل ما غذا نمیخورند.»
این بندهی خدا كه همهی مواظبتها را داشته است، با این وجود، حضرت از غذای او نمیخورند. چقدر پایهی طهارت برای ارتباط با اهلبیت علیهم السلام باید بالا باشد! ما كه إنشاءاللّه میخواهیم از سربازان حضرت باشیم، چقدر باید مراقبت كنیم! چقدر این قلوب باید از افكار متشتّت و افكاری كه رنگوبوی معصیت دارد، خارج شود و چقدر محبّت حضرت بقیةاللّه علیهالسلام باید در دل ما راسخ شود تا بتوانیم بهره ببریم!
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
🔺کانال رسمی حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری:
@nasery_ir
┈•• گپ •• سروش •• ایتا ••┈