💠 داستان شیرین و جذاب 🔻 همراهان گرامی! علی رغم طولانی بودن این داستان مطالعه آنرا از دست ندهید: 🔸 بعد از شهادت آقا سیدالشهداء (علیه السلام)، طبیعتاً حکومت بنی امیه رو به سستی رفت؛ تا اینکه در مدینه دو برادر از جریان بنی العباس به نام سفاح و منصور دوانیقی، زمزمه‌ی یک حکومت دینیِ اهل بیتی را سر دادند و شروع به تعهد گرفتن از مردم کردند. 🔹 سفاح اولین خلیفه بعد از بنی امیه بود که به عنوان «الراضی مِن اهل البیت» سرکار آمد. به مردم گفت انقلاب می‌کنیم، هر کدام از اهل بیت را خواستید حاکم کنید و مردم هم پذیرفتند. 🔸 به مجردی که سفاح به حکومت رسید، زیر حرف خود زد و شروع به ظلم و جنایت کرد. مخصوصاً سادات و اهل بیت را بسیار آزار داد، چون که این‌ها را رقیب خود و حکومت می‌دید. 🔹 اهل بیت، فرزندان ائمه ‌(علیهم السلام) بودند. حالا غیر از امام باقر و امام صادق(علیهما السلام)، گاهی امامزادگان بدون واسطه بودند. حتی از بنی الحسن افرادی بودند که چهره‌ی آن‌ها شبیه به پیغمبر خدا بود. اهل بیت، افراد خیلی بزرگوار و متولی موقوفات و صدقات امیرالمؤمنین بودند. 🔸 تا اینکه بعد از چند سال، جریان حکومت سفاح تمام شد و برادر او منصور دوانیقی حاکم شد. منصور هم شروع به اذیت سادات کرد. ادامه دارد... ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir ‌ ‌ ‌ ‌