💠
حکایت #آیت_الله_سید_محمد_کشمیری (ره) و مرد پاکستانی
🔻 چند شب پیش، خدمت یکی از آقایان قم بودیم و ایشان از قول تاجری پاکستانی نقل میکرد که زمانی سید محمد کشمیری (استاد مرحوم ابوی ما)، به هند و پاکستان سفر کرده بودند. وقتی که وارد خانهی دوست پاکستانی میشوند، آن شخص میگوید که ما، بچهدار نمیشویم و یک دعایی بکنید. همچنین دلمان میخواهد که اسامی فرزندان را شما بگذارید؛ ولی ما در پاکستان هستیم و شما در نجف.
🔸 سید محمد کشمیری میگویند که پنج تکّه کاغذ بیاور و روی هر کاغذ، چیزی مینویسند و چسب میزنند. سپس پنج عدد روی آنها مینویسند و میفرمایند که وقتی فرزند اوّلت به دنیا آمد، برگهی اوّل را باز میکنی و برای فرزند دوّم، برگهی دوّم را باز میکنی و همینطور تا پنجمی.
🔹 تاجر گفته بود که بعد از مدّتی، خانوادهام باردار شد و برگهی اوّل را باز کردیم و دیدیم که فرزند ما، پسر است و اسم داخل برگه نیز اسم پسر است.
🔸 برگهی دوّم را باز کردیم و دیدیم که مولود، پسر است و اسم نیز اسمِ پسر است. سوّمی را باز کردیم و دیدیم که مولود، دختر است و اسم نیز اسمِ دختر است و علامتگذاری شده است.
🔹 اینکه میگویم گاهی علمای ما گویا «نَبی مِن اَنبیاء بنی اسرائیل» بودهاند [بخاطر همین مسائل است]. در این حوزه به این جایگاه میرسیدهاند.
کد ۲۴۹۵۴
┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄
🔺 کانال رسمی حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری:
@nasery_ir