🔻 طرماح از شیعیان خالص بود؛ از اشعار و دفاع‌هایش معلوم است. از کوفه بیرون آمد و با آقا سید‌الشهدا که در مسیر کربلا بودند برخورد کرد، منتهی اسباب و اثاثیه گرفته بود که برای زن و بچه‌اش ببرد. در بادیه به سمت یمن می‌نشستند. 🔸 گفت: آقا این‌ها را ببرم به بچه‌ها برسانم و بیایم. رفت و وقتی برگشت دید که کار آقا سیدالشهداء(ع) و عاشورا تمام شده و فرصت از دست رفته است. شاید روز یازدهم یا دوازدهم رسیده بود. سرها را داشتند می‌بردند. 🔹 دید که تعداد کمی از لشکر عمرسعد در منطقه مانده‌اند و بقیه رفته‌اند. گفت: چه شد؟ گفتند: تمام شد. با اینکه از شیعیان بود ولی نصیب نداشت. 🔸 نکته دیگر اینکه خودِ موقعیت‌شناسی یک مسأله است. درست است که انسان کار دارد، زن و بچه دارد، [ولی باید موقعیت‌شناس باشد.] 🔹 زمانی که حبیب‌بن مظاهر از کوفه حرکت کرد، مسلم بن عوسجه را در حالی دید که بقچه‌ای زیر بغلش بود و داشت می‌رفت که خضاب بگیرد و حمام برود. گفت: بیا کربلا برویم، مسلم هم نگفت که به خانه بروم و خبر بدهم بلکه از همان جا رفت. کد ۸۴۶ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: 🔘 @nasery_ir ‌ ‌ ‌ ‌