.🪴درنگی در فرصت جوانی .📌 .جوانی فرصتی برای رسیدن به خدا قال الحکیم «يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ» می‌گوید؛ آدمی در مسیری به پیش می‌رود که پایانش ملاقات اوست؛ ملاقات خدا البته، اینکه لحظه ملاقات چگونه باشد؛ و اصلاً بگذارد رویتش کنیم یا نه؟ بستگی دارد که چگونه در این مسیر گام برداشته باشیم. اگر با آدابش در این جاده قدم زده باشیم، وه که چه لحظه شیرینی خواهد بود هنگام ملاقات! همین شیرینی وصل و رویت است که زین العابدین علیه السلام را به این سخن واداشت که «لِقاؤكَ قُرَّةُ عَيني ، و وَصلُكَ مُنى نَفسي ، و إلَيكَ شَوقي». آری در این وانفسای جهان و این تاریکی‌های روزگارمان؛ هیچ نمی‌تواند ما را نجات دهد، جز آنکه به سوی او بگریزیم؛راهی که خودش جلوی پایمان قرار داده است «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ». حتماً تنها ،اوست که، پاسخ همه خواسته‌های روح بی‌قرار ماست،حتی روح بلند سالار شهیدان حسین علیه السلام هم بی‌قرار اوست؛ آنجا که در واپسین لحظات عمر شریفش می‌گوید:«ترکت الخلق طرا فی هواکا / و ایتمت العیال لکی اراکا». شاید با غیر از دیدار و لقای او نمی‌توان به خوشبختی دست یافت که می‌گوید؛ بد ضرر کردند آنان که منکر لقای او شدند«قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِلِقَاءِ اللَّهِ» من هم مشتاق شده‌ام تا به تو برسم، تو را ببینم؛ مشتاقم! مشتاق لحظه فرحناک ملاقات با تو«مُشْتَاقَةً إِلَى فَرْحَةِ لِقَائِكَ». اما چگونه؟! چگونه به تو برسم؟ چگونه تورا ببینم؟!! می‌پرسی چگونه؟؟ مگر نمی‌دانی، جذبه و کشش از سوی معشوق است؟! هرکه شد معشوق عاشق نیز هست / در دل او عشق شورانگیز هست عشق عاشق هم زجذب عشق اوست / گشته پیداوین کشاکش هم ازوست او خود، راه را نشان داده؛ عاشقِ لقایش را رها نکرده، فرموده؛ کیست که می‌خواهد به اوج زیبایی‌ها برسد؟ کیست که بخواهد به سرچشمه تمام خوبی ها وصل گردد؟ کدامتان دل در گرو رویت و لقای یار دارد؟ راه این است«فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا» آری؛ راه بندگی اوست، هرکه می‌خواهد راه یابد؛ چاره این است که طوق بندگی او را به گردن افکند«وَأَنِ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ» آنگاه است که در صراط مستقیم وارد می‌شوی،راهی استوار، جاده‌ای که مسافر در آن لحظه‌ای بر مقصد شک نخواهد ورزید، راهی که انتهایش رسیدن است، راهی جدا از بیراهه‌ها!!! حالا که مقصد روشن است، و راه را هم نشانمان داده‌اند؛ دیگر معطلی آفت است. مگر نه اینکه باید حرکت کرد؟ پس توقف؛ حتی اگر اندک باشد، دورمان می‌کند و دیرمان می‌شود! برای فلاح و رستگاری باید لحظه لحظه عمر را غنیمت شمرد که گفت «وَالْعَصْر. إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ. إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ» اما از میان همه ایام عمر دوران جوانی متمایز است، جوانی فرصت عجیبی است! دورانی متفاوت. گفته‌اند جوانی بهترین فرصتِ بندگی است، فرصتی استثنایی برای رسیدن به خدا. اصلاً انگار بندگی در این ایام چیز دیگریست،حتی خود خدا هم به بنده جوانش در میان ملائکه فخر فروشی می‌کند! روی دست می‌گیردش و به همه، حتی فرشتگان نشانش می‌دهد و می‌فرماید«اُنظُرُوا إلى عَبدي» بنده‌ام را ببینید؛ ببینید به خاطر من چه کارها میکند!! اصلاً جوان اگر بندگی کند،آنچنان اوج می‌گیرد که پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله و سلم می‌فرماید«إنَّ اَحَبَّ الخَلائِقِ إلَى اللّه ِ شابٌّ حَدَثُ السِّنِّ في صُورَةٍ حَسَنَةٍ جَعَلَ شَبابَهُ و جَمالَهُ لِلّهِ و فِي طاعَتِهِ ذلِكَ الَّذي يُباهِي بهِ الرَّحمنُ مَلائكتَهَ يَقولُ : هذا عَبدِي حَقّا» و در حدیثی دیگر مقام دیگری از مقاماتش را بیان می‌فرمایند«فَضلُ الشّابِّ العابِدِ الذي تَعَبَّدَ في صِباهُ على الشيخِ الذي تَعَبَّدَ بعدَ ما كَبِرَت سِنُّهُ كَفَضلِ المُرسَلِينَ على سائرِ الناسِ ». و اگر انسان جوانی‌اش را در این راه صرف کرد پاداشی بس بزرگ در انتظار اوست«ما مِن شابٍّ يَدَعُ للّه ِِ الدنيا و لَهوَها و أهرَمَ شَبابَهُ في طاعَةِ اللّه ِ إلاّ أعطاهُ اللّه ُ أجرَ اثنَينِ و سَبعينَ صِدِّيقا»، و در ردیف بندگان خاص الهی در سایه عرش خدا قرار می‌گیرد«سَبعَةٌ في ظِلِّ عَرشِ اللّه ِ عَزَّ و جلَّ ، يَومَ لا ظِلَّ إلاّ ظِلُّهُ : إمامٌ عادِلٌ و شابٌّ نَشَأ في عِبادَةِ اللّه ِ عَزَّ و جلَّ ···». اما بالاتر از این همه، برترین پاداش او، آن است که؛ خدا شیفته او شود! چنانکه رسول مهربانی‌ها فرمود«إنَّ اللّه َ يُحِبُّ الشابَّ الذي يُفني شَبابَهُ في طاعَةِ اللّه ِ تعالى». انگار جوانی با همه ایام عمر فرق دارد،اصلاً مگر جوانی چه دارد که دیگر روزگاران عمر فاقد آن است؟ جوانی چیست که متمایز است از باقی زمان‌ها؟!