يَا أَبا جَعْفَرٍ يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ ، أَيُّهَا التَّقِىُّ الْجَوادُ ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانَا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حَاجَاتِنا ، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ کبوترا تو آسمون بالهاشونو بهم دادند به پیکر مانع نور آفتابند آی کفترا که اون روزا سایه بون آقا بودید سوالی تو منه تو کجا بودید محمد بن می گوید: برای امام جواد (ع) هر نیرنگی که داشت بکار برد (تا شاید آن حضرت را آلوده و نشان دهد) ولی نتوانست. چون درمانده شد و خواست دخترش را برای نزد حضرت فرستاد، دویست دختر از زیباترین کنیزان را خواست و به هر یک از آنها جامی که در آن گوهری (هدیه ای) بود، داد تا پیشکش امام کنند، ولی امام به آنها هم توجهی نکرد، مردی بنام « » و تار زن و ضرب گیر بود، که ریش درازی داشت و به مأمون آمده بود، مقابل امام جواد (ع) نشست و صدای را در آورد. اهل خانه به دورش جمع شدند، شروع کرد با سازش نواختن، ساعتی آواز خواند، امام جواد (ع) به او توجهی نمی کرد و به چپ و راست هم نگاه نمی کرد، سپس سرش را به جانب او بلند کرد، و فرمود: ای ریش بلند! از خدا بترس، ناگاه ساز و ضرب از افتاد و تا وقتی که مرد ، دستش کار نمی کرد و فلج شد. یا امام جواد (ع)! قربان غربتتان آقا! در حضور شما مجلس لهو و لعب برگزار کردند، ساز زدند و آواز خواندند و به شما توهین کردند. اما عرض می کنم یا امام جواد (ع) این اولین بار نبود که این چنین، می کردند. نبودید ببینید، مردم شام چطور به خاندان رسول الله (ص) کردند. جمعیت بسیار زیادی جمع شده بودند و همه شادی می کردند، طبل و دف می زدند و می رقصیدند. خاندان رسول الله(ص) را بر روی شتران بی جهاز، در منظر نامحرمان، می گرداندند. از روی پشت بام ها با خاک و خاکستر اهانت می کردند... . ۱ حسین الا لعنه علی القوم الظالمین ۱-کلینی ، اصول کافی ، ج 2 ، ص 417 ، ح 4. در کربلا چه کذشت ؟ (ترجمه نفس المهموم )، ص 552