سیر، یک روز طعنه زد به پیاز که تو مسکین، چقدر بدبویی! گفت: از عیب خویش بی‌خبری زآن ره از خلق عیب می‌جویی گفتن از زشت‌روییِ دگران نشود باعث نکورویی تو گمان می‌کنی که شاخِ گلی به صفِ سرو و لاله می‌رویی؟ یا که هم‌بوی مشکِ تاتاری یا ز اَزهارِ باغِ مینویی؟ خویشتن، بی‌سبب بزرگ مکن تو هم از ساکنان این کویی ره ما گر کج است و ناهموار تو خود این ره چگونه می‌پویی؟ در خود، آن بِه که نیک‌تر نگری اوّل آن بِه که عیب خود گویی ما زَبونیم و شوخ‌جامه و پست تو چرا شوخِ تن نمی‌شویی؟ .:پروین اعتصامی:. -------------------------- @navaeeschool --------------------------