تو را همیشه به عهد شباب میبینم
به هر سؤال، هزاران جواب میبینم
هنوز عطر تو در شیشههای سربسته است
هنوز نیمجهان را به خواب میبینم
گذشت عمر شریفت ز چارده صد سال
چه عطر تازه که در این کتاب میبینم
مِی طهور به دلهای تشنه ریختهای
چه جوششیست که در این شراب میبینم
تو مثل ماه شب چارده درخشانی
فدایی تو هزاران شهاب میبینم
فریب کرمک شبتاب را نخواهم خورد
که ظلم را همه در اضطراب میبینم
کسی که شیوهی دینداریاش ابوجهلی است
چو بولهب همهاش در عذاب میبینم
خوارجند و کشیدند تیغ بر مولا
چه فتنهها که به زیر نقاب میبینم
چه وعدههای فتوحی که میرسد ما را
چقدر قصر ستم را خراب میبینم
چه کاخهای سفیدی که میشوند سیاه
چه نورها که در این انقلاب میبینم
صلای نصر من الله میوزد از قدس
ز سوی حقطلبانش جواب میبینم
عجب قیامت کبری بهراه افتادهست
چهها به بارگه بوتراب میبینم
قیامتی تو و سرمشق عشق و عاطفهای
تو را شفیع به روز حساب میبینم
اشارهایست ز انگشت تابناک، حسن
پس از غروب اگر آفتاب میبینم
پس از غروب اگر آفتاب میبینم
تو را همیشه بهعهد شباب میبینم
.:سیدعین الحسن از هند:.
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#شعر