#حضرت_زهرا_س_مدح
شُکوه خلقت نوری او زبانزد شد
در آسمانِ علی زهرهی محمد شد
قلم کشید به تقدیر شوم باورها
عزیز قلب پدرها شدند دخترها
برای شب زدگان یک پیام روشن داشت
نزولش از لب روح الامین شنیدن داشت
زمین از آن تب ظلمت نجات پیدا کرد
طلوع آیهی تطهیر را تماشا کرد
صفات قدسیه تقدیم پیشگاهش شد
پَر فرشته به هر گام، فرش راهش شد
به قاب آینهاش انکسار ننشیند
به دامنش سر سوزن غبار ننشیند
شدهست صبح ازل جلوهدار لبخندش
نیامده است و نیاید زنی همانندش
نه آسیهست! نه مریم! نه هاجر و حوا!
شبیه هیچ کسی نیست جز خودش زهرا
خرد به درک حضورش خیال خام کند
به احترام مقامش نبی قیام کند
قسم به بضعة منی، قسم به اعطینا
فراتر از شب قدر است حرمت زهرا
حقیقت ملکوت خداست ساحت او
کمال طاعت معبود در اطاعت او
روایت است قیامت، قیامتِ زهراست
رضای حضرت حق در رضایت زهراست
نگو که محشر کبریست، عرصه آسان نیست
محب فاطمه در روز حشر، گریان نیست
سوار ناقهای از نور میرسد مادر
به داد این دل رنجور میرسد مادر
نجات اهل یقین ریشههای چادر اوست
چه قدر نام وزینِ شفیعه درخور اوست
ثنای حضرت صدیقه کار هر کس نیست
در این حریم که هر واژهای مقدس نیست
چگونه عرضه نمایم بر آفتاب، چراغ
تبلوری که ندارد در آفتاب، چراغ
خدا کند که ببخشد بضاعت ما را
چگونه شرح دهد قطره وصف دریا را
حبیبهایست که محبوبهی خدا باشد
یگانهایست که همکفو مرتضی باشد
به هل اتی شده تجلیل از کرامت او
به وجد آمده جبریل از کرامت او
سعادت همه سر منزل صراطش بود
بهشت، باغچهی کوچک حیاطش بود
ملیکه بود، ولی خانهای محقر داشت
نبود اهل تجمل، به عشق باور داشت
ملیکه بود ولیکن قبول زحمت کرد
که با ندیمهی خود، کار خانه قسمت کرد
عفاف سیرهی او را به خط ناب نوشت
حجاب فاطمه را برترین حجاب نوشت
اگر که فضهی او خاک را طلا سازد
نگاه فاطمه از خاک، فضهها سازد
نداشت خواب خوش از غصههای همسایه
قنوت بسته چه شبها برای همسایه!
دعای او که به دست علیست آمینش
خدا نیاورد آن روز را که نفرینش...
هراسِ از غضبش، ختم کرد غائله را
نگاه کن سند محکم مباهله را
برآرد از شب ظلمت، دمار، خطبهی او
گرفته است دم از ذوالفقار، خطبهی او
به حکم خیر کثیرش، به حکم احساسش
هنوز فاطمه در گردش است دستاسش
به مهر مادریاش تا ابد دلم گرم است
تنور خانهی زهرا هنوز هم گرم است
مرا مباد که دست تهی روانه کند
چه مادرانه برایم انار دانه کند
✍
#وحید_قاسمی
@navaye_asheghaan