. مراسم دهه اول محرم سال 98 شب ششم-بخش دوم- حاج سیدرضا ═══🌿🌸🌿🌸🌿═══ لااقل ” این‌ جسمِ عریان‌ مانده ” را .. ، دفنش کنید نامروّت ها کسی این‌ قدر ظالم می شود {خودتو برسون به این کاروان اگه ببینی تصادفی بیرون پیش اومده یه نفر از دنیا رفته حتی اگر کس و کار هم نداشته باشه بالاخره میان میبرنش دفنش می کنن خاکش می کنند آخه میگن بده میت نباید روی زمین بمونه بی بی همچین که اومد وارد خیمه شد دید امام‌سجاد داره گریه میکنه چی شده عزیز برادرم فرمود عمه جان مگه نمیبینی اینا دارند کشته های خودشونو خاک میکنن اما میبینی بابای منو همینطور برهنه بدنشو رها کردن و رفتن نمیدونم این یه بیت و الان بخونم یا نه شاید هنوز دلت آماده نشده پیغمبر وارد شد چی شده دخترم؟ عرضه داشت بابا بچم داره باهام حرف میزنه فرمود دخترم توهم که در رحم مادرت بودی با اون حرف میزدی آرومش میکردی عرضه داشت باباجان آخه آروم که نمیکنه تازه یه حرفهایی هم میزنه که منو به هم ریخته چی میگه دخترم هی دو سه روزه میگه انا الغریب انا الغریب... اما امروز من فاطمه رو به هم ریخته آخه هی میگه أنا العطشان... پیغمبر شروع کرد روضه بخونه گریه کن هم بی بی دوعالم فرمود دخترم حسینت رو اینطور میکشن نمیدونم پیغمبر چطور روضه خوند اما همه میگن بی بی دو عالم شروع کرد بلند بلند برای حسین گریه کردن مادر برات بمیره حالا جا داره این شعر رو بخونم همه باهم گریه کنیم نمیدونم پیامبر چی خوند اما شاید اینو خوند مونده روی زمین پیکر تو رها السلام علی من دفن اهل غرا خواهر تو که نیست رفته شام بلا ریگ و رمل بیابون برات گرفته عزا گریه میکنی هم با همه وجود گریه کن هر کاری می کنی از عمق وجودت بکن امام صادق فرمودند اگر اشک هم نداری برای امام حسین تباکی کن فرمود برای جدغریب ما آه بکشید بگید حسین.... همه منتظرن مادرش برسه کاش صدای برادر به خواهرش برسه دست قاتل اگه به سرش برسه آخ خدا به داد موی دخترش برسه حالا آماده شد دلت این یه بیت رو بخونم آن ردا و آن عبا آن عمامه بس نبود؟ کهنه پیراهن مگر جزو غنایم میشود؟؟ اما امشب شب امام حسنی هاست امشب شب بچه امام حسنه شب قاسم ابن الحسنه شب شما جوونا و نوجوانوس شما امشب بیشتر گریه کنید چقدر شوق شهادت دارید؟ چقدر دوست دارید رو پای ارباب جون بدید آقا جان خیلی دوس دارم اهلی من العسل بخدا شهید نشیم میمیریم دهعا کنید اگر شهید هم نشدیم تو روضه بمیریم میون این حسین گفتن ها یهو چشام باز کنم ببینم اربابم بالاسرمه ارباب سرمو بغل گرفته حسین... اومد اجازه میدان بگیره آخه مادرش راهیش کرد گفت برو بابات خیلی به من سفارش کرده اومد پیش عمو، عمو به من اجاره بده منم مثل علی اکبر برم برات بجنگم فداییت بشم حسین جان به منم اجازه بده برات فدایی بشه حسین جان ما دست خط از کسی نداریم. دستمون به جایی بند نیست آشنا ندارم آخه شنیدم به قاسم اجازه ندادی دست خط از باباش آورد همچین که گوشه خیمه زانوهاشو بغل کرد چرا عمو منو نمیخره مادر اومد چی شد عزیز دلم گفت عمو به من اجازه نمیده میگه تو باش بالا سر این زنوبچه باش اما بدون عمو نمیتونم زنده باشم مادرش گفت غصه نخور یه بغچه آورد. تا بغچه رو آورد بوی امام حسن پیچید هم مادر گریه کرد هم بچه مادر جان این چیه؟ گفت پدرت فکر اینجاهارو کرده بود میدونست عموت بهت اجازه نمیده یه دستخط نوشت گفت اینو بده به قاسمم به عمو نشون بده همون موقع که به حسین گفت لا یوم کیومک یا اباعبدالله مادرش هم موقعی که میخواست جون بده گفت علی جان خیلی مواظب حسینم باش همه سفارش حسین کردن آی مردم با سفارش اینا داریم گریه میکنیم نامه رو داد دست قاسم عزیز دلم اینو ببر به عمو نشون بده سریع دوید پیش عمو ، عمو یه چیزی آوردم دیگه نه نمیتونی بیاری تا نامه رو باز کرد دید دست خط برادرشه همونچا رو زمین نشست گریه کرد هی میگفت حسنم کجایی غریبی داداشتو ببینی. شیخ جعفر میگه انقدر همو بغل کردن گریه کردن که ارباب غش کرد همچین که نامه رو گرفت یاد غصه های مدینه افتاد نمیدونم همه تا اسم مادر میشنیدن غش میکردن. چی دیدن نمیدونم علی کجا افتاد؟ امیرالمومنین تو مسجد نشسته یهو دید حسن و حسین دوان دوان بابا بیا مادرم از دنیا رفت... علی فاتح خیبر غش کردا نه یه مرد معمولی همچین که نامه رو گرفت. چی نوشت تو نامه نمیدونم؟؟ وقتی ارباب غش میکنه چی تو نامه میبینه؟؟ شاید نوشته حسین جان اگر بودم مثل کوچه ها وای میسادم فقط فرقش اینه اونروز کوچیک بودم نتونستم برای مادر کاری کنم ولی امروز جبران میکردم