👇
#ادامه 5⃣
«اقراْ کتابکَ کفی بنفسکَ الیومَ علیک حسیباً» (20) و به او می گوییم کتابت را بخوان، کافی است که امروز، خود حسابگر خویش باشی.
انسانی که یقین به قیامت و محاسبه اعمال در آن داشته باشد، مراقب گفتار و رفتار خودش در این دنیا هست و حساب خوبی و بدی زندگی خود را دارد.
ما برای هر کاری حساب و کتاب می کنیم. یک کاسب کار، روزانه، ماهیانه یا سالیانه، تمام امور مالی خودش را محاسبه می کند. چه چیزی خریده، چی فروخته است؟ به چه قیمت؟ چه مقدار سود کرده، چه مقدار ضرر؟ با یک محاسبه مختصر متوجه می شود، از نظر مالی در چه وضعیتی قرار دارد. من و شما اگر حساب گفتار و رفتارمان را داشته باشیم، خوبی ها و گناهانمان را محاسبه کنیم، به راحتی متوجه می گردیم از نظر اعمالمان و جایگاهمان در آخرت در چه وضعیتی قرار داریم.
به همین دلیل است که پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم برای محاسبه اعمال تأکید می فرماید:
«حاسبوا قبل أن تحاسبوا و زنوها قبل ان توزنوا» (21) پیش از آن که به حساب شما رسیدگی کنند، خود به حساب خویش برسید و قبل از آن که مورد سنجش قرار گیرید، خویشتن را بسنجید.
آدمی که به حساب اعمال و رفتار خودش رسیدگی می کند، به نحوی به آرامش و آسایش دست می یابد. چون یکی از آثار محاسبه اعمال، مشخص شدن وضعیت فرد و خارج شدن از سردرگمی است. امیرالمؤمنین علی علیه السلام در بیانی می فرماید:
«من حاسب نفسه وقف علی عیوبه و احاط بذنوبه و استقال الذنوب و اصلح العیوب» (22) هرکس که به محاسبه نفس خویش بپردازد، به عیب هایش آگاه می شود و به گناهانش پی می برد، گناهان را جبران می کند و عیب ها را برطرف می سازد.
یکی از دلایل انحراف دشمنان امام حسین علیه السلام در کربلا، عدم باور به قیامت و محاسبه اعمال بود عمر سعد به خاطر علاقه مندی به دنیا و حکومت ری در عقیده اش نسبت به قیام و بررسی اعمال تردید بوجود آمد و او را دچار سوء عاقبت کرد. او با خواندن این اشعار شک و عدم یقین خود را به قیامت بیان می نمود:
یقولون إن الله خالق جنه ... و نار و تعذیب و غلّ یدین
فإن صدقوا فی ما یقولون إنّنی ... اتوب الی الرحمن من ستین
و إن کذبوا فزنا برّی عظیمه ... و ما عاقل باع الوجود بدین (23)
اگر عده ای به خاطر شک و تردید خود، از یاری امام زمان خویش، حضرت سیدالشهدا علیه السلام باز ماندند. در مقابل، افرادی با یقین و اطمینان قلبی و با تمام وجود به یاری عزیز فاطمه شتافتند.
یقین عامل رستگاری یزید بن ثبیط
یزید بن ثبیط عبقسی از مردم بصره است. نه نامه ای به امام نوشته و نه با ایشان ملاقاتی داشته است. امام حسین علیه السلام هم هیچ گونه نامه و پیغام و دعوت یاری، برای شخص او نفرستاده است.
اباعبدالله علیه السلام نامه ای به عموم مردم بصره نوشت و در پایان آن یک توصیه و یک تضمین نمود:
«أنا ادعوکم إلی کتاب الله و سنته نبیه فأنّ السنّه قد امیتت و البدعه قد احییت فان سمعوا قولی اهدکم سبیل الرشاد» (24) شما را به کتاب خدا و سنت پیامبر دعوت می کنم، زیرا در شرایطی قرار گرفته ایم که دیگر سنت پیامبر از میان رفته و جای آن را بدعت گرفته است. اگر سخن مرا بشنوید، شما را به راه سعادت و خوشبختی هدایت خواهم کرد.
یزید بن ثبیط، وقتی از نامه و فرموده امام حسین علیه السلام مطلع شد، تصمیم خود را برای یاری امام زمانش گرفت. ده پسر داشت به آن ها گفت: کدام یک از شما حاضر است، من را در رکاب نوه پیامبر، فرزند علی علیه السلام و زهرا علیها السلام یاری کند؟ پسرانش گفتند: بابا، الآن، در چنین موقعیتی که عبیدالله بن زیاد دستور داده، نه کسی اجازه ورود و نه کسی اجازه خروج از بصره را دارد؟ بر فرض اگر بخواهیم به یاری حسین علیه السلام برویم، با مأمورینی که به شدت مراقب اوضاع هستند، چه کنیم؟ چگونه برویم؟ یزید بن ثبیط گفت: می دانم که بصره در شرایط سختی است. اما با تمام این مشکلات چون به گفته امامم یقین و باور دارم، به هر شکل ممکن که شده باشد، می روم. سیدالشهدا علیه السلام راه را نشانم داده و دست یاری به سویم دراز کرده است. من به او و سخنانش باور و یقین دارم. پس با تمام مشکلات و خطرات پیش رو می روم و به ندای حسین علیه السلام لبیک می گویم. دو نفر از پسرانش و عده ای از دوستان و یارانش با وی همراه شدند.
👇
#ادامه 6⃣
۴