eitaa logo
کانال نوای عاشقان
14.1هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
341 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
👇👆 اشتباه است که گمان کنیم تحریک‌پذیری روح بشر، محدود به حد خاصی است و از آن پس، آرام می‌گیرد. در نتیجه، حجاب را می‌توان،‌ یکی از عوامل مهم آرامش روحی و روانی زن و مرد دانست. همچنان‌که قرآن شریف، آرامش روحی و روانی و سکینه قلبی را در انحصار زوجین در کانون گرم خانواده می‌داند و می‌فرماید: ‏(هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُن)؛ (۷) «زنان پوشش شما و شما پوشش زنان هستید.» 2⃣. استحکام پیوند خانوادگی 🔰بی‏ شک، هر چیزی که باعث تحکیم پیوند خانوادگی و صمیمیت رابطه زوجین شود برای کانون خانواده مفید است و در ایجاد آن باید حداکثر کوشش مبذول شود؛ برعکس، آنچه باعث سستی روابط زوجین و دلسردی آنان شود به حال زندگی خانوادگی، زیان‏بار است و باید با آن مبارزه کرد. اختصاص یافتن استمتاعات و التذاذهای جنسی به محیط خانوادگی و در کادر ازدواج مشروع، پیوند زن و شوهر را محکم می‌سازد و باعث اتصال بیش‏تر زوجین به یکدیگر می‌شود. مسئله مهم دیگر، ایجاد پاک‌ترین و صمیمی‌ترین عواطف بین زوجین و برقرار ساختن یگانگی و اتحاد کامل در کانون خانواده است. تأمین این هدف، وقتی ممکن است که زوجین از هرگونه استمتاع از غیر همسر یا همسران قانونی چشم بپوشند، مرد چشم به زن دیگر نداشته باشد و زن نیز درصدد تحریک و جلب توجه کسی جز شوهر خود نباشد و اصل ممنوعیت هر نوع کامیابی جنسی در غیر چارچوب خانواده حتی قبل از ازدواج هم رعایت شود و این مهم با رعایت اصل قرآنی حجاب و عفاف،‌ میسر است. 3⃣. استواری اجتماع 🔰پوشاندن بدن به استثنای وجه و کفّین،‌ مانع هیچ‌گونه فعالیت فرهنگی یا اجتماعی یا اقتصادی نیست، آنچه باعث فلج کردن نیروی اجتماع است آلوده کردن محیط کار به لذتجویی‌های شهوانی است. آیا پسر و دختری در محیط جداگانه‌ای تحصیل کنند و یا در یک محیط درس بخوانند دختران بدن خود را بپوشانند و هیچ‌گونه آرایشی نداشته باشند بهتر درس می‌خوانند و فکر می‌کنند و به سخن استاد گوش می‌دهند یا وقتی که کنار هر پسری، یک دختر آرایش کرده با دامن کوتاه نشسته باشد؟ آیا اگر مردی در خیابان،‌ بازار، اداره، کارخانه و ... با قیافه‌های محرّک و مهیّج زنان آرایش کرده مواجه باشد بهتر سرگرم کار و فعالیت می‌شود یا در محیطی که با چنین مناظری روبه‌رو نشود؟ بنابراین اگر مسئله حجاب، جدی گرفته و کاملا رعایت شود، جامعه استوار و پابرجا خواهد بود و هرگز متزلزل نخواهد شد و زن و مرد با آرامش خاطر به مسئولیت‌ها و رسالت خود عمل خواهند کرد. 4⃣. حفظ احترام زن 🔰مرد از نظر جسمانی و فکری بر زن تفوّق دارد و زن در این دو مورد در برابر مرد، قدرت مقاومت ندارد؛ ولی زن از طریق عاطفی و قلبی، همیشه تفوّق خود را بر مرد ثابت کرده است. حریم نگه داشتن زن، میان خود و مرد یکی از وسایل مرموزی بوده است که زن برای حفظ مقام و موقعیت خود در برابر مرد از آن استفاده کرده است. اسلام، زن را تشویق کرده است که از این وسیله استفاده کند؛ به‌ویژه تأکید کرده است که زن، هر اندازه متین‌تر،‌ باوقارتر و عفیف‌تر حرکت کند و خود را در معرض نمایش برای مرد نگذارد، بر احترامش افزوده می‌شود. در آیات سوره احزاب پس از آنکه توصیه می‌کند زنان خود را بپوشانند، می‌فرماید: ‏(ذلِکَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْن)؛ «این نزدیک‏تر است به اینکه شناخته شوند و مورد اذیّت قرار نگیرند.» یعنی رعایت حجاب ـ‌ برای اینکه به عفاف شناخته شوند و معلوم شود خود را در اختیار مردان بیگانه قرار نمی‌دهند ـ‌ بهتر است و در نتیجه، فاصله گرفتن و حشمت آنها، مانع مزاحمت افراد سبکسر و هوسران می‌شود. (۸) پس بهره دیگر رعایت حجاب اسلامی، حفظ عزت و شخصیت زن در اجتماع است. به همین دلیل است که اهل‏بیت علیهم السلام در پاسداری از این اصل قرآنی، همواره تلاش می‌کرده‌اند و از پاسداران حجاب و عفاف، نهایت تجلیل را می‌فرمودند: نمونه‌ای از آن را در ذیل با هم می‌خوانیم. بعد فرمودند: این،‌ بانویی است که در دوره بی‌حجابی [رضاخان پهلوی] هفت سال از خانه بیرون نیامده است، مبادا نامحرم، او را ببیند!» 📚 منابع : ۱) علل الشرایع، شیخ صدوق، نشر داوری، قم، ج 2، ص 565، باب علة تحریم النظر إلی شعور النساء. ۲) آنچه که موی سر و صورت یا پوست بدن را با آن رنگ کنند مثل حنا یا وسمه و یا سایر لوازم آرایشی که انسان ظاهرش را زیبا و گلگون کند. ۳) مکارم الأخلاق، حسن طبرسی، نشر شریف رضی، ص 81، الفصل الثالث فی الخضاب. ۴) همان، ص 80. ۵) همان. ۶) نور / 30 و 31. ۷) بقره / 187. ۸) با استفاده از: مجموعه آثار، استاد شهید مطهری، ج 19، ص 436، بخش سوم: فلسفه پوشش در اسلام 🌺 والسلام علی من تبع الهدی 🌺 .
👇👇 6⃣- هیچ عملی از عاق والدین پذیرفته نمی‌شود: 🔰 موسی (علیه السلام) به خدا عرض کرد دوست من که شهید شد جایش کجاست (این صدیقی الشهید؟) خطاب رسید: (فی النار) در جهنم است.  تعجب کرد و دلیل جهنم رفتن او را از خداوند سئوال کرد  خطاب رسید او عاق والدین بود و کسی که عاق والدین است (لم اَقبَلُ منه شیئا) هیچ عملی از او نمی‌پذیرم. 7⃣- عدم آمرزش گناهان او از ناحیه حضرت احدیت: 🔰 قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم):  یُقال للعاق اعمل ما شئت فانی لا اغفر لک    به عاق والدین گفته می شود هر  کاری انجام بدی گناهان تو را نمی بخشم. (بحار ج 74 ص 80) 8⃣ - بی ادبی و بی احترامی  موجب نارضایتی از انسان می شود: 🔰 داستان روائی:  ابراهیم ابن مهزم میگوید شب دیر وقت از حضور امام صادق (علیه السلام) مرخص شدم و به منزل خود آمدم مادرم با من زندگی میکرد میان من و او بگو مگو شد و من نسبت به او تندی کردم . صبح شد نماز را خواندم و خدمت امام  صادق رسیدم وقتی وارد شدم حضرت بدون مقدمه به من فرمود: ای ابا مهزم چرا دیشت به مادرت درشتگویی کردی؟ مگر نمیدانی که شکم او منزلی بود که در آن آرام گرفته بودی و دامنش گهواره ای بود که در آن میخوابیدی و سینه اش ظرفی بود که از آن می نوشیدی؟ عرض کردم بلی . فرمود پس چرا با او درشتی کردی؟ 🌺 والسلام علی من تبع الهدی 🌺 .
بسم الله الرحمن الرحیم 💠یک تشرف:  🔰مرحوم حاج سید علی سده‌ی نقل می کند در مسافرت بودم به مشهد مقدس میرفتم دعا میکردم به محضر مقدس امام زمان (علیه السلام) شرفیاب شوم همان وقتها یک صدای غیبی به گوشم رسید که وعده تشرف به محضر حضرت را در لیله‌التسمیه دادند در مراجعت درمنزل خاتون آباد مریض شدم  شخصی به عیادتم آمد و مدتی با من صحبت فرمود که از سخنانش لذت میبردم از حالم پرسید و در نهایت به من وعده شفا داد پس از رفتنش سراغ آن آقا را از اطرافیانم گرفتم گفتند کسی اینجا نیامده است باز همان صدای غیبی را شنیدم که فرمود مگر لیله التسمیه وعده ملاقات نبود امشب همان شب بود. عرض شد یکی از واجب ترین امور مهم در میان انسانها احترام به والدین است در این مجلس به تعدادی از برکات احسان به والدین و تعدادی از مضرات بی ادبی و عاق شدن اشاره میکنیم. 💠 برکات احسان به والدین: 1⃣- نگاه کردن به صورت آنان عبادت است. 🔰 قال رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم): نظر الولد الی والدیه حبا لهما عباده رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نگاه کردن به صورت والدین از روی محبت و عشق عبادت است. داستان :  مرحوم آیت الله حاج آقا رضا بهاءالدینی ره وقتی در عرفات  او را به تشرف به محضر امام زمان (علیه السلام) دعوت کردند و حرکت کرد و به خیمه حضرت او را راهنمایی کردند نقل میکند وقتی پرده خیام را بالا زدم وجود نازنین حضرت بالای خیمه اجلال نزول فرموده بودند و پیرامون حضرت تعدادی از علما و صالحین بودند برخی را میشناختم برخی را نمیشناختم سلام کردم حضرت پاسخ عنایت فرمودند و اشاره فرمودند که بفرمایید. نشستم سخنها به میان آمد در خلال سخنان حضرت فرمودند من از حاج مهدی قوام راضی‌ام. این ملاقات گذشت تا از مکه برگشتیم و تهران رفتیم از حاج مهدی قوام پرسیدیم که شما چه کار کردی که امام  زمان از تو راضی است گریه کرد و گفت کار خیری ندارم عمل صالح قابلی ندارم  شاید رسیدگی چند ساله من از مادرم حضرت را از من راضی نموده است. 2⃣- موجب قبولی توبه و بخشش گناه میشود: حدیث: رجل جاء الی النبی، فقال: یا رسول الله ، ما من عمل قبیح الا قد عَمِلتُهُ ، فهل لی من توبه؟ فقال له رسول الله:  فهل من والدیک احد حی ؟ قال: ابی . قال: فاذهَب  فَبرهُ. 3⃣- احسان به والدین بهترین اعمال است. 🔰 قال رسول  الله (صلی الله علیه و آله و سلم):  برُ الوالدین افضل من الصلاه و الصوم و الحج و العمره و الجهاد فی سبیل الله 4⃣- موجب تحصیل جایگاه رفیع در نزد خداوند متعال می‌گردد: مرحوم مجلسی در جلد اول بحار ص 66 روایتی را نقل می کند که : حضرت موسی (علیه السلام) مشغول مناجات و راز و نیاز با خدا بود در این حال مردی را در سایه عرش الهی دید که بر اثر عضمت مقام زیر سایه عرش جای گرفته است از خدا سئوال کرد خدایا این مرد کیست که سایه عرش تو بر او افکنده شده و مشمول این  نعمت عظمی  شده است؟ خطاب رسید این مرد دارای دو خصلت بود: اول: نسبت به والدین نیکی می‌کرد. دوم: سخن چین نبود و بدین عنوان بین مردم  راه نمی‌رفت. 5⃣- بهره مند شدن از دعای مستجاب آنان را به ارمغان می آورد. دُعاءُ الوالدِ لِوَلَدِهِ کَدُعاءِ النَّبِی لأُمَّتِه بهترین دعا را انبیاء الهی مینمایند دعای والدین مانند دعای انبیاست. 💠مضرات بی احترامی به والدین: 1⃣- عمر انسان کوتاه می شود: 🔰 امام صادق (علیه السلام) جوانی را دیدند که از باب هتک حرمت و بی احترامی جلوتر از پدرش حرکت می‌کرد امام صادق (علیه السلام)فرمودند پسر بیا اینجا. وقتی محضر آقا رسید حضرت به او فرمود: به خدا قسم سه قدم جلوتر از پای پدرت از باب بی ادبی و بی اعتنائی رفتی خداوند متعال سی سال از عمرت را کم کرد. 2⃣- نماز او قبول نیست: 🔰 امام صادق (علیه السلام) فرمود کسی به والدین خود از روی بی ادبی و توهین نگاه کند ولو اینکه آن دو به او ظلم کرده باشند نماز این فرزند قبول نیست. من نظر الی ابویه نظر ماقت و هما ظالمان لم یقبل الله له صلاته 3⃣- بی احترامی به والدین گناه کبیره را مرتکب شده: 🔰 امام صادق (علیه السلام) فرمودند یکی از گناهان کبیره عاق والدین است (کافی ج2 ص 281) یقول الکبائر سبعه :منها قتل النفس متعمدا و الشرک بالله العظیم و....... و عقوق الوالدین اینجا نیز عاق والدین در کنار شرک به خدا و قتل نفس قرار داده شده است. 4⃣- موجب خواری انسان می‌گردد:   🔰 امام هادی (علیه السلام) می‌فرماید: العقوق یُعَقِّبُ القِلَّه وَ یُؤَدّی الی الذِّله پشت سر عاق شدن کم آوردن و ذلیل شدن است (بحار ج 74 ص 84) 5⃣- بوی بهشت را استشمام نمی‌کند تا چه رسد به بهشت رود. 🔰 امام صادق (علیه السلام) می فرماید بوی بهشت از مسافت پانصد سال به مشام میرسد فقط یک صنف این بو را استشمام نمی کنند و حس نمی کنند عرض کردم آن دسته کیانند: فرمود عاق والدین.  قلت و من هم: قال العاق لوالدیه 👇👇
سخنران حجه الاسلام دکتر رفیعی سبک زندگی حسینی 🔰 قال الله تبارک و تعالی:وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى. فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَى بحثی رو دیشب مطرح کردیم با عنوان خدا باوری و خدا ترسی در زندگی امام حسین و زندگی اهلبیت (ع). عرض کردم اگر کسی از عظمت خدا ترسید ،خدا رو ناظر دید ،خدا رو باور کرد ، ایمان نه اسلام در وجودش بود و با قلبش ابحت خدا رو احساس کرد خدا میگه دیگه از هیچی نترسه. من خاف من الله خاف منه کل شیء کسی که از خدا ترسید(مثال زدم کسی که از قانون میترسه از پلیس نمیترسه)این نوع خدا ترسی ها در دعای عرفه امام حسین موج میزنه میفرماید : اللهم انی اسئلک اخشاک کانی اراک خدایا انچان از تو میترسم که انگار تو را همه جا میبینم و همه جا حاضری . این عظمت ائمه،مقاومت ائمه،نترسیدن اونها،همه اینها بخاطر همین ترس از خدا بودن هست ،اگر کسی اینو داشت من کاری میکنم که همه چیز داشته باشه واما من خاف مقام ربه جنتان میفرماید اونی که از من بترسه دوتا بهشت بهش میدم دنیاش هم بهشته آخرتش هم بهشته.چرا اصحاب اباعبدالله از شهادت نمیترسیدند چرا امام حسین هرچه به عصر عاشورا نزدیکتر میشد شاداب تر میشد. یکی از مشکلاتی که الان ما در جامعه داریم ترسهای موهوم هست: من مثال میزنم،مثل ترس از مرگ،خیلی ها هستند از مرگ میترسند ،ترس از ازدواج،از فقر و بیکاری میگن زن بگیری چه کنیم ،ترس از اولاد دار شدن ،ما الان با بحران جمعیت مواجه هستیم،همه صداها در اومده داخل کشور،ترس از شیطان ،ترس از وسوسه ترس اگر در درون انسان وارد بشه از این نوع ترسها آرامش رو از انسان سلب میکنه،قرآن میفرماید اگر کسی از خدا ترسید همه این ترسها میره ،لاَ يَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ یه آرامش عجیبی پیدا میکنید. حضرت موسی وقتی به نبوت رسید و در کوه طور رفت و اون لوح رو از خدا دریافت کرد خب موسی کسی بود قبلش انسان فقیری بود امام صادق میفرماید روزی بود موسی نون نداشت بخوره از گرسنگی نزدیک بود تلف بشه خب خدا چه مقامهایی بهش داد مقام نبوت ،مقام کلیم اللهی،خدا بهش فرمود موسی تو مال منی(و صطنعتک لنفسی* تو را برای خود برگزیدم)این حرف کمی نیست خب بعدش خدا به موسی فرمود حالا برو سراغ فرعون با یه چوب دستی که عصای موسی بود (موسی پیش فرعون بزرگ شده بود اونجا علیه فرعون قیام کرده بود و یک کسی رو در اون شهر کشته بود دنبالش بودن )آیه قرآن هست موسی گفت خدایا من میترسم من و برادرم چجوری بریم پیش فرعون منو میکشن قَالَ لا تَخَافَا إِنَّنِي مَعَكُمَا أَسْمَعُ وَأَرَى(خداوند فرمود نترسید من با شما هستم هم میبین کجا میرید و میشنوم چی دارید میگید)اگر کسی این آیه قرآن رو درک کنه هیچ وقت نمیترسه لذا پیامبر به امیرالمومنین فرمود علی جان سه چیز آدم رو نجات میده: و ثَلاثٌ مُنجِياتٌ: فخَوفُ اللّه في السِّرِّ و العَلانِيَةِ ، و القَصدُ في الغِنى و الفَقرِ ، و كَلِمَةُ العَدلِ فى الرِّضا و السُّخطِ دیشب عرض کردم که خوف از خدا باید پنج تا ثمره در زندگی ما داشته باشه سه تاش رو دیشب گفتم ۱- خدا رو ناظر بدانیم ۲-خدا رو بر همه چیز ترجیح بدیم۳-تعهد اخلاقی ۴-قرآن کریم میفرماید : وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى. کسی که ترس از خدا داره بر هوای نفس غلبه میکنه،وابستگی نداره،جوونها وابستگی کمتر دارند ولی قدری سن بالا میره وابستگی ها زیادتر میشه وابستگی به اولا،به همسر ،به شغل ،به مال و… مشکل کربلا چی بود این سی هزار نفر آدم ،میدونید ابن زیاد وقتی اومد کوفه با چند نفر اومد وقتی از بصره به کوفه آمد با دوازده نفر وارد کوفه شد ،وابستگیها ،مادیات،هوای نفس کوفیان رو در مقابل امام حسین به صف کرد یه بزرگی میگفت دعا کنید در شرایط غیر عادی خوب باشیم و خدا ترس ،ببینید یکی الان یبینی خوب هست یه مرتبه دعوا میشه یه فحشهایی میده که انسان ماتش میبره انگار در چاه فاضلاب رو باز کردند یا مثلا یه کربلا پیش بیاد ما اومدیم داخل مجلس امام حسین نشستیم و یا لیتنا کنا معک هم میگیم ولی اونجا جا میزنیم ایا واقعا اگر فردا امام زمان فریاد بزنه انا بقیه الله ما خونه و ماشین و اولاد رو بذاریم بریم در رکابش بجنگیم 👇👇
👇👇 منذربن جارود از اصحاب امیرالمومنین در جمل هست امیرالمومنین دید آدم خوبیه و پدرش هم فرد مشهوری بود حضرت حکم فرمانداری فارس رو به او داد وقتی آمد به فارس دید اینجا وضعیت مردم خوب هست و مالیاتها بالاست چهارصد هزار درهم از بیت المال امد واسطه شد و خود منذر هم توبه کرد و حضرت عفوش کرد در قضیه کربلا امام حسین به همین منذر نامه نوشت در بصره بود بوسیله سلیمان بن رضی (این هم پیک حضرت بوده در بصره که به شهادت رسید نام مسلم برده میشه ولی کسی نامی این نمیبره و مظلوم واقع شده)نامه رو تحویل داد بعد دید نامه امام حسین هست دست مسلم رو گرفت گذاشت تو دست ابن زیاد گفت این نامه حسین هست و اینم پیکش،درست طعمه رو گذاشت در دهان گرگ،ابن زیاد هم دستور داد نماینده امام حسین رو در میان میدان بصره به دار زدند و سر از بدنش جدا کردند ایشون قبل از مسلم بن عقیل شهید شده.همون سال ۶۱ هجری مریض شد و به درک واصل شد چقدر همین نهضت عاشورا افراد رو تغییر داده و ساخته شده اند ۵-استقامت هست «انّ الّذین قالوا ربّنا اللّه ثمّ استقاموا خیلی ها خدا میگن و ذکر میگن ولی استقامت ندارند پیامبر اسلام در حدیثی به عبدالله بن مسعود میفرماید :لاتُشرِک بِاللهِ طَرفَةَ عَينٍ بعضی ها میگن مگه میشه ما به خدا شرک بورزیم (بله مثلا میگن اگر فلانی نبود مرده بودیم این شرکه-اگر این دکتره نبود بچه من مرده بود گفتند پس چی بگیم فرمود بگید اگر خدا بوسیله این اقا کمک نکرده بود ما مرده بودیم)امام صادق میفرماید گاهی انسان تسلیم خدا نیست مثلا میگه چرا بچه من اینطوریه یا مریضه؟این چرا خودش شرک هست حدیث داریم پیامبر اسلام یه بار چرا نگفت مشرک بود ۱۲تا پسر داشت ولی پیامبر چند تا اولادش در سن خردسالی از دنیا رفت و چرا نگفت وإن نُشِرتَ بِالمِنشارِ ، أو قُطِّعتَ ، أو صُلِبتَ ، أو اُحرِقتَ بِالنارِ . حديث پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ به عبد اللّه بن مسعود ـ : اى پسر مسعود! مبادا آنى به خدا شرك ورزى حتى اگر ارّه شوى يا تكّه تكّه ات كنند يا به دارت آويزند و يا به آتشت سوزانند . متن روضه شب چهارم-دوطفلان حضرت زینب کبری سلام الله علیها حسین برات یه دنیا غم آوردم گلام رو با خودم آوردم ببخش كه هدیه كم آوردم حسین بخدا،امشب نیازبه روضه خون نداری،من فقط بهانه میخوام دستت بدم. حسین ستاره ی عرش برینم بشنو صدای آتشینم تو دست رد نزن به سینه ام حسین بارون رحمت من به خواهرت نزول كن داداش به جون مادر بچه هامو قبول كن بنا به بعضی از اقوال،دوتا عون و دوتا محمد كربلا بوده،یه عون و محمد برادرهای عبدالله جعفر بودند،سنین اونها بالای بیست سال بوده،بنا بر بعضی از اقوال عون و محمد آقازاده های بی بی زینب سلام الله علیها،سنشون كم بوده،زیر پانزده سال،بعضی روایات داره خانوم،اینها رو تو خیمه لباس نو به تنشون كرد،چشماشون رو سرمه كشید،به موهاشون شانه زد،به بدن هاشون عطر كشید،فرمود:حالا برید پهلو دایی تون،به دست و پاش بیوفتید،اجازه ی میدون بگیرید، مادر یادتون باشه،اگه دایی قبول نكرد،یادتون نره،دایی رو به چادر مادرم قسم بدید، حسین برات یه دنیا غم آوردم گلام رو با خودم آوردم ببخش كه هدیه كم آوردم حسین ستاره ی عرش برینم بشنو صدای آتشینم تو دست رد نزن به سینه ام نقل اینه :خانوم زینب دستاشون رو گرفت: آوردشون جلوی خیمه آقا سید الشهداء فرمود: من تو نمیآم،شما برید از دایی تون اجازه بگیرید من اینجا وایستادم،خود زینب بیرون ایستاده،هی میگه خدایا،نكنه من سهمی نداشته باشم،بچه ها رفتند تو و برگشتند،بی بی زینب دید خرابند،چی شد مادر،سرشون رو انداختند پایین،گفتند:مادر دایی راضی نمیشه.راضی نمیشه!چطور؟دست بچه ها رو گرفت اومد تو خیمه ی ابی عبدالله،صدا زد،من و تو یه قرارایی با هم داشتیم،چه طور وقتی نوبت اكبر میشه،فوری میگی برو،وقتی نوبت قاسم میشه،ولو سخت راضی میشی،حالا كه نوبت من شده،نه تو كار میاری،باشه حسین،نمی دونید چقدر حسین گریه كرد. نگاه به قدشون كن ببین مرد نبردند می خوان مثل خود من دور سرت بگردند اونیكه تو باید امشب با زینب بگی اینه،نشست كف خیمه: حسین غریب مادر،حسین غریب مادر….. حسین بذار فدای اكبرت شن غرق به خون برابرت شن تا افتخار خواهرت شن حسین بذار نمك بریزم رو زخم دلاتون حسین قول میدم این گل های زیبام اگه برن از جلو چشمام از خیمه ام بیرون نمیآم حسین همه ذكر و فكر زینب حسینه غصه نخور غریبی فدای نیم نگاهت من و دوتا جوونم اینجا میشیم سپاهت می خوام دو یاس پرپر میون گلزارت شن بذار بلاگردون چشم علمدارت شن یه زینبی میگیم،یه زینبی میشنویم،مشهوره،محال ممكن بود،زینب بخواد نمازی بخونه،نمازهای واجب و غیر واجب،حتماً قبل نماز باید میومد،یه چند دقیقه ای حسین رو تماشا میكرد،خوب كه سیر نگاه میكرد،حسین رو،بعد میرفت نماز میخوند، 👇👇👇
👇👇👇 خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها،تازه خدا بهشون زینب رو داده،متوجه شدن ابی عبدالله از گهواره تا فاصله میگیره،زینب شروع میكنه گریه كردن،تا حسین بر میگرده،میخنده،تا حسین میره ضجه میزنه،ابی عبدالله كه كنار گهواره زینب راه میره،اگه میره چپ چشم زینب،دنبالش میره،حسین میاد به راست چشم زینب دنبالش میگرده،بی بی زهرا آمد،خدمت پیغمبر اكرم،عرضه داشت بابا یا رسول الله عشق این دختر به داداشش حیرت انگیزه،عشق این خواهر به برادرش،شگفت آوره،پیغمبر شروع كرد گریه كردن،فرمود:فاطمه جان این دخترت شریك حسینه،این دخترت كربلا میره،اون روزی كه حسین كربلا میره با این خواهر،نه من هستم،نه تو هستی،نه باباش علی هست،نه برادش حسن،همه رو میكشن،این دختر و دستاشو به ریسمان ،روی شترهای برهنه سوار،پیغمبر و فاطمه نشستند برا حسین گریه كردند،ای حسین………صل الله علیك یا مولای یا مظلوم یا اباعبدالله 🌺 والسلام علی من تبع الهدی 🌺
سخنران حجه الاسلام دکتر رفیعی سبک زندگی حسینی 🔰 عنوان ما در این شبها سبک زندگی امام حسین علیه السلام بود عرض کردیم اینکه زندگی ائمه در زندگی ما ملموس و الگو باشد و کار آمد باشه باید سعی کنیم حضور امام رو در زندگیمون احساس کنیم،همین قدر که ادعا کنیم امام رو دوست داریم کافی نیست ببینید الان محرم هست شما محرم رو احساس حضور کردید چون لباس مشکی پوشیدید داخل مجلس میایید این قدر آدم در همین کشور و جاهای دیگه هست شما بهش بگی محرم و عاشورا میگه یعنی چی؟چون حضور محرم رو احساس نکرده توجه نکرده،ما اگر صرفا اعلام محبت کنیم کافی نیست باید عملکرد ائمه و زندگی ائمه در زندگی ما خودشو نشون بده اونوقت میشه کونوا مع الصادقین اینی که قرآن میفرماید کونوا مع الصادقین با اینها باشید کسی خدمت امام صادق عرض کرد ما یه رفقایی داریم خیلی شما رو دوست دارند ،محبت دارند ،ارادت دارند ولی خب اعمالشون هم مثل شما نیست شما دروغ نمیگید اینا دروغ میگن اعمالشون نمازشون مثل شما نیست،شما رو دوست دارند ولی عملشون منطبق بر عمل شما نیست خوب دقت بفرمایید امام صادق فرمود : والله ما انا بامامهم بخدا قسم من امام اینها نیستم امام یعنی یه کسی که مامومش هست بعد فرمود :انا امام من اطاعنی من امام اونهایی هستم که من رو اطاعت کنند و از من پیروی کنند یه جمله ایی دارد حضرت زهرا خیلی جمله عجیب هست این جمله واقعا باید ساعتها روش بحث بشه وقتی محمود بن لبید به حضرت زهرا عرض کرد بانوی بزرگوار من یه سوالی از شما دارم دید حضرت کنار قبر حمزه نشسته و اشک میریزه ،عرض کرد من یه سوالی از شما دارم ما غدیر رو قبول داریم و ولایت حضرت رو قبول داریم سوال من اینه چرا امیرالمومنین سکوت کرد ؟چرا حضرت بلند نشد شمشیر برداره و قیام بکنه و وظیفه امامت خودش رو انجام بده؟حضرت فرمود مثل الامام مثل الکعبه توتی ولا تاتی (حضرت فرمود مثل امام مثل کعبه هست شما اگر بخواید حاجی بشید مینشینید داخل خونه تا اینک کعبه بیاد دور شما بچرخه )خب مردم نرفتند سراغ امیرالمومنین ۲۵ سال رفت تو خونه نشست نرفتند سراغ امام حست رفت داخل خانه نشست اومدن سراغ امیرالمومنین بلند شد و ۵سال حکومت کرد پس محب واقعی باشیم نه محب ادعایی . شیخ عباس قمی در کتاب سفینه البحار یه قصه ایی نقل میکند بنام عصفور(گنجشک)میگه حضرت سلیمان رد میشد دید یه گنجشک نری اومده خواستگاری یه گنجشک ماده ایی (خب زبان حیوانات رو متوجه میشد زبان گیاهان رو هم میدونست بالای سر گیاه میاستاد میگفت تو به چه دردی میخوری و لذا میگن طب گیاهی زمان سلیمان خیلی پیشرفت کرد ) دید هی داره التماس میکنه خالی هم میبنده مثل بعضی ها که خواستگاری میرن اولش فوق لیسانس هست بعد عروسی فوق دیپلم هم نداره،اولش خانه داره کار داره بعد میبینی هیچی نداره،اولش میبینی مظهر خلق عظیم هست بعد میبینی با چند کیلو عسل هم نمیشه خوردش ،گنجشکه گفت تو زن من بشو من با این منقارم تخت سلیمان رو بلند میکنم میندازم داخل دریا ،حالا سلیمان هم داره گوش میکنه چه ادعایی،غلو هم داریم تا غلو،گاهی بعضی غلو ها نشدنی هست تو منقارت یه پای ملخ رو هم نمیتونه بلند بکنه میخوای تخت سلیمان رو بلند کنی سلیمان خندش گرفت و جفتشون رو خواستفگفتند عجب تو کجا بودی ،سلیمان گفت من این پشت داشتم گوش میکردم چی چی گفتی این چه حرفی بود زدی تو با منقارت نمیتونی ملخ بلند کنی بعد تخت منو بلند میکنی؟گفت یا نبی الله عاشق رو ملامت نمیکنند بر چیزی که میگه،من عاشقم،من یه چیزی گفتم تو گیر نده،شما در اشعار عاشقی هم ببینید غلو زیاد هست،سلیمان از این گذشت و اومد سراغ گنجشک ماده گفت چرا جواب اینو نمیدی؟دقت کنید،این داره اینطور به تو التماس میکنه اصرار میکنه،دقت بفرمایید ،حرفی زد که تا چهل روز سلیمان پیغمبر گریه کرد حرف یه گنجشک سلیمان پیغمبر چهل روز تخت سلطنت رو گذاشت کنار و کسی نفهمید کجا رفته و نشست گریه کردن ،گفت یا نبی الله دروغ یگه لیس بصادق لایحبنی منو دوست نداره این فقط ادعا میکنه این فقط ادعاست محبت نیست گفت خودم شنیدم عین همین حرفها رو به گنجشکهای دیگه هم میزنه دروغ میگه الان اومده سراغ من فردا در لونه یه گنجشک دیگه هست،فبکی سلیمان بکاء شدیدا اینها رو رها کرد گفت برید خودتون مشکلتون رو حل کنید شروع کرد اشک ریختن گفت نکنه ما هم میگیم خدایا دوستت داریم دروغ میگیم(گاهی حیوانات به انسان درس میدند مثل اینکه روایات میفرماید از سگ وفا رو یاد بگیرید از خروس سحر خیزی رو یاد بگیرید)چهل روز اشک ریخت گفت خدا نکنه من مدعی باشم محب واقعی نباشم ، 👇👇
👇👇 اینایی که کربلا بودند مدعی بودند جالب امام رو کشته بودند بعد گریه میکردند از گوش گوشواره کشیده بودند گریه میکردند یکی گفت تو که داری دزدیت رو میکنی چرا اشک میریزی گفت دلم میسوزه این بچه گناه داره،خب نکن این کار رو ، شما ببینید کربلا کوفیان بودند شامیان نبودند شامیان مبغض بودند ولی کوفیان محب بودند سوره قصص آیه ۱۵(تفسیر المیزان): حضرت موسی در شهر رد میشد دید دونفر دارن دعوا میکنند یکی از اینها پیرو موسی هست قرآن میفرماید من شیعته اون یکی آدم خبیثی بود و از درباریان فرعون بود که عده ایی رو کشته بود به دستور فرعون،آدم بد و فاسدی بود ،موسی اومد جلو که این دو رو جدا کنه دید ول نمیکنند –گاهی اونایی که میان میانجی گری میکنن کار رو خرابتر میکنن-یه مشتی زد که این فاسق بره کنار ولی مشتش مشت بود خیلی قوی بود یه مشت زد نمیدونم به کجاش و چجوری زد هیچی نفس طرف بند آمد و مرد این بنده خدا شیعه موسی فرار کرد موسی خودش هم فرار کرد (یه چیز در پرانتز بگم که شاید فکر کنید این چه کاری بود که موسی کرد ،ببینید الان در طول روز هزاران نفر رو ولی خدا داره جونشون رو میگیره وقتی اجلشون تمام میشه وهیچ کس هم اعتراض نمیکنه ولی خدا کیه عزرائیل،چه اشکالی داره گاهی خدا همین اذن رو به یه انسانی بده اینم ولی خداست اونم یه فرد جانی بود و حکمش هم قتل بود و همانطور که خضر اون غلام رو کشت )ولی در عین حال موسی ناراحت شد و گفت ظلمت نفسی فاغفر لی خدایا من بد کردم و منو ببخش گرچه حکم این قتل بود و نبی الله هم معصومه گناه هم مرتکب نشده ولی ترک اولی کرده ولی بهتر بود این کار رو نکنه،بالاخره کسی نفهمید اون رفت جنازه رو بردن و موسی هم رفت فردا از خونه اومد بیرون یه سرو گوشی آب بده ببینه داخل شهر چه خبر هست دید دوباره این بنده خدا یقه یکی دیگه رو گرفته و بازم میگه موسی کمک ،خیلی ناراحت شد گفت :انک لغوی مبین گفت مثل اینکه تو خیلی شر هستی دیروز یه دعوا راه انداختی اونطوری شد دوباره اومدی یقه یه کسی دیگه رو گرفتی خجالت نمیکشی عصبانی شد ،اومد جلو تا اینا رو جدا بکنه این دفعه دیگه نمیخواست مشت بزنه ،این شیعه و پیرو حضرت موسی فکر کرد حضرت موسی میخواد اینو بزنه یه وقت فریاد زد تو جانی هستی آدم کش هستی تو جباری تو زورگویی گفت ایها الناس این دیروز آدم کشته،موسی رو لو داد موسی مجبور شد از شهر فرار کرد و رفت پیش شعیب ، پیرو موسی ،موسی رو لود داد،کیا اومدن داخل کربلا همونایی که شیعه بودند حارث حمدانی به امیرالمومنین عرض کرد اقا ما شما رو خیلی دوست داریم حضرت نفرمود حالا که دوست داری ما هم دوستت داریم گفت اگر راست میگی وقت جون دادن میاییم بالای سرت امام باید یاری بشه وانصر من نصره،امام باید ازش پیروی بشه،زندگی امام حسین و اهلبیت باید تو زندگی ما پیاده بشه ،خب بریم سراغ یه اصل دیگه ،دوشب در رابطه با اصل خداترسی صحبت کردیم امشب راجع به اصل حریت صحبت میکنیم یکی از خصوصیات ویژه اهلبیت ما و خصوصا امام حسین علیه السلام حریت هست،منتها فرق است بین آزادی دینی و آزادی غربی،من خیلی ساده بگم،آزادی غربی یعنی آزادگی از بندگی خدا،تو کشورهای اروپایی پشت این ماشینها مینویسند آزاد باش،خالقی نیست ،قیامتی هم نیست هرجوری میخوای زندگی کن این آزادی غربی ،آزادی غربی یعنی آزادی از عفت ، آزادی از عفت عریان بیا بیرون هر جور میخوای فیلم بازی کن با هر کی دوست داری رابطه داشته باش ، آزادی غربی یعنی آزادی از انسانیت اما آزادی اسلامی یعنی آزادی از شهوت ، آزادی از مکر ، آزادی از شرک، آزادی دینی یعنی عبد خدا بودن ، آزادی دینی آزادی عقل هست امام صادق فرمود پنج چیز در زندگی کسی نباشه به هیچ دردی نمیخوره،فرمود یکیش هم نباشه اشکال داره:خمس خصال: من لم تکن فیه خصله منها :الوفا(وفا مهمه زن به مرد وفا نداشته باشه میشه خائن ،مرد به زن وفا نداشته باشه میشه شهوتران،شاخص ترین صفت ابالفضل وفا داریش هست)الحیاء(بی حیایی که در جامعه بیاد بی حجاب زیاد میشه بی حیایی که بیاد روابط نامشروع زیاد میشه،پیامبر به ابن مسعود فرمود اگر بخوای تمام حرف انبیاء الهی رو جمع کنی و چکیده حرف انبیا رو در یک کلمه بنویسی این هست که میفرماید :اذا لم تستحیی فاصنع ما شئت-وقتی حیا نداری هر کاری میخوای انجام بده یعنی از آدم بی حیا هیچ توقعی نیست و دست به هر کاری میزنه)التدبیر (برنامه ریزی )حسن الخلق (خوش اخلاق بودن،بعضی ها پول ندارن اخلاق هم ندارن)والخامسه و هی تجمع فی هذه الخصال (پنجمی ای چهار تا رو هم میاره) والحریه(آزادی ،زور بار نرفتن ،همون که امام حسین به حر گفت که احسنت ،واقعا حر هستی و زیر بار زور نرفتی ،همون طور که مادرت این نام رو برات انتخاب کرد ) آدم آزاد علامتش چیه؟۱-اون الحیا ء والعفه لسجیه الاحرار(انسان با حیا و عفت آزادی داره،یعنی آزادی در مقابل ظلم پذیری ... 👇👇👇
👇👇👇 بعضی ها فکر میکنن آزادی یعنی بی دینی به بعضی ها میگی پاشو نماز بخون میگه لااکراه فی الدین فکر میکنه لااکراه فی الدین برای اینجاست، لااکراه فی الدین برای باور هست یعنی باور زورکی نیست وقتی ن یه چیزی رو قبول نکنم به زور نمیتونی تو ذهنم بکنی ،به گالیله گفتن بگو زمین نمیچرخه گفت باشه والا میکشیمت گفت اگر من بگم نمیچرخه از چرخیدن باز میایسته ؟لااکراه فی الدین یعنی خدا رو نمیشه به زور در ذهن کسی کرد ) یه کسی اومد پیش خلیفه اول گفت خدا کجاست ؟ ابوبکر یه فکری کرد و گفت خدا تو عرشه ،گفت خیالم راحت شد خدا حافظ، گفت کجا میری ؟گفت من میخواستم رو فرش گناه کنم حالا که گفتی خدا تو عرشه خیالم راحت شد خدا تو اتاق مانیست ،امیرالمومنین صداش زد گفت بیا،فرمود این سوال غلطه ،بعضی سوالها غلطه بعضی ها میپرسن حاج اقا جهان تو تخم مرغ جا میشه بدون اینکه تخم مرغ بزرگ بشه و جهان هم کوچیک بشه خب این سوال غلطه. سوال باید منطقی ودرست باشه ،اومده پیش آقا میگفت اسم زن شیطان چیه؟گفت چه میدونم اسم زن شیطان چیه ،اسم زن خودمو گاهی یادم میره،ولی دید اگه نگه آبروش هم میره گفت بیا بیا آوردش کنار منبر گفت فلان فلان شده من چه میدونم اسم زن شیطان چیه،یه چیزی بهش گفت بعد رفت نشست اطرافیانش بهش گفتن اسمش چی بود گفت اسمش خیلی سخت بود باید خودتون برید تا در گوشتون بگه. فرمود سوالت غلطه ؟خداوند خالق مکان هست خودش که در مکان جا نمیشه(چیزی که من درست میکنم و اون رو خلق میکنم دیگه خودم عضو اون نمیشم ،تفاوت خلافت و ولایت امیر رو ببینید) حریت دوری از دغل ،حریت یعنی حیا ،یعنی عفت السلام علیك یا ابامحمد یا حسن بن علی علیه السلام السلام علیکم یا اهل بیت النبوه علیهم السلام 🌺 والسلام علی من تبع الهدی 🌺 .
سخنرانی مکتوب حجت الاسلام 🌺 از نهضت حسینی تا جامعه مهدوی (3) 🌺 💠 یقین 🔰یکی از ویژگی های بارز یاران اباعبدالله الحسین علیه السلام که شاید بتوان گفت اساس و پایه و زیربنای سایر خصوصیاتشان هم می باشد، مسئله یقین و اطمینان آنان به هدف و راهی است که در آن قدم برداشتند. اصحاب امام حسین علیه السلام، در رکاب آن حضرت، تا آخرین قطره ی خون خود ایستادگی کردند و امروز برای من و شما به عنوان یک الگو معرفی شده اند. چون به کارشان، راهشان و به هدفشان یقین داشتند. آنان هیچ گاه دچار تردید و تزلزل نسبت به راهی که در آن قدم برداشتند، نشدند لذا مطمئن و ‌آگاهانه به یاری امام زمانشان شتافتند. خصوصیتی که لازمه ی موفقیت و به ثمررسیدن یک هدف می باشد. تا به حال دقت کرده اید، که هر بنای استواری که در این عالم وجود دارد بر اثر یک زیربنای محکم، یک سری ستون قوی و مستحکم،‌ پابرجا است، که اگر وجود نداشت یا متزلزل و مطمئن نبود، هیچ بنایی برپا نمی ماند. شما وقتی یک خیمه را بخواهید برپا کنید، باید وسطش ستونی وجود داشته باشد، تا آن را سرپا نگه دارد اگر ستون و چارچوبی نباشد، سقف آرامشی نیز وجود ندارد. امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «الیقین عماد الایمان» (1) یقین ستون ایمان است. حضرت علی علیه السلام، ما را به نکته ی مهمی آگاه می سازد. همان طوری که هر بنای مستحکمی به چارچوب و پایه ای نیاز دارد، قوام و استحکام دین و ایمان هر انسانی هم به یقین است. زیرا انسانی که ایمانش با یقین و اطمینان قلبی همراه نباشد، به کوچکترین ایجاد شک و شبهه ای، به کمترین سختی و مشکلی، فرو می ریزد و از بین می رود. از این رو، رسول اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «ما اخاف علی امّتی إلا ضعف الیقین» (2) من برای امتم از هیچ چیزی، جز سستی و ضعف در یقین نمی ترسم.   💠 تردید عامل شکست انسان زمانی که با شک و تردید، دست به کاری بزند، هیچ گاه به هدف نهایی خود نمی رسد و تلاشش به ثمر نمی نشیند. اما اگر مطمئن و با یقین اقدام به کاری کرد، به طور حتم به نتیجه می رسد و موفق می شود. عمرسعد وقتی به کربلا آمد، شخصی را به نام قرة بن قیس حنظلی را پیش امام حسین علیه السلام فرستاد، تا علت عزیمت سیدالشهداء علیه السلام را به سمت کوفه جویا شود. قرة بن قیس، رکاب به اسب زد و به طرف خیام امام آمد و گفت: پیغامی از طرف عمر سعد دارم. اصحاب او را به سمت خیمه اباعبدالله علیه السلام راهنمایی کردند. زمانی که پیغام را عرض کرد و از محضر امام حسین علیه السلام مرخص شد و بیرون آمد، حبیب بن مظاهر از دور چشمش به قرة بن قیس افتاد و به عجله جلو آمد. حبیب، سلام و احوالپرسی کرد و گفت: قرة بن قیس، تو اینجا چه می کنی؟ تو آدم خوش عقیده و فهمیده ای بودی؟ من گمان نمی کردم، اگر هم بنا باشد به کربلا بیایی، جزو لشکر کوفیان باشی. حالا به کجا می روی؟ قرة گفت: طرف لشکرم بر می گردم. حبیب با تعجب گفت: «ویحک یا قرة این ترجع الی القوم الظالمین؟ انصر هذا الرجل الذی بآبائه ایدک الله بالکرامه» وای بر تو ای قرة! کجا به نزد مردم ستمکار برگردی؟ همین جا بمان و امام حسین علیه السلام را یاری کن، که به وسیله ی پدرش، خداوند تو را نیرو داد و به سعادت و بزرگواری رساند. قرة بن قیس، تو اگر بروی، برگشتت سخت می شود. دیگر به این راحتی، نمی توانی از لشکر کوفه جدا شوی. گفت: حبیب، من قاصدم. باید جواب امام را به عمر سعد برسانم. شک دارم، نمی دانم چه کاری درست هست باید فکر کنم. می روم اگر تصمیم گرفتم، باز می گردم (3). قرة بن قیس از کنار خیمه سیدالشهداء علیه السلام با شک و تردید، به طرف کوفیان بازگشت و هیچ گاه برنگشت. تا نامش به همراه قاتلان پسر فاطمه علیها السلام در تاریخ ثبت گردد.   💠 از خدا یقین بخواهید به همین دلیل است، که امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید: «ایها الناس اسالوا الله الیقین و ارغبوا الیه فی العافیه فأن اجلّ النعمه العافیه و خیر مادام فی القلب الیقین» (4) ای مردم از خداوند، یقین بخواهید و عافیت از او مسألت کنید. زیرا بزرگترین نعمت عافیت است و بهترین چیزی که در دل پایدار می ماند یقین است. 👇 2⃣ ۰۰0
👇 2⃣ وقتی دست به درگاه خداوند باز می کنید، بین تمامی خواسته هایتان از پروردگار دو چیز را همیشه درخواست کنید، اول عافیت و دوم یقین،‌ چون بزرگترین و بهترین نعمتی که خداوند به بندگانش عطا فرموده، عافیت و سلامتی است. شما اگر تمامی قدرت و ثروت این دنیا را هم دارا باشی، اما سلامتی نداشته باشی، فایده و سودی برایت ندارد نمرود همه چیز داشت، هم قدرت و پادشاهی و هم ثروتی بیکران، اما زمانی که به جنگ خدا رفت، خداوند دست به قدرت و ثروت نمرود نزد؛ بلکه سلامتی را از او گرفت نمرودی که ادعای خدایی می کرد، به محض این که عافیت خود را از دست داد، به هلاکت و نابودی افتاد. عزیزانم هیچ وقت غصه مقام و دارایی دیگران را نخورید بلکه شاکر نعماتی که پروردگارتان، به شما عنایت کرده، که رأس آن ها سلامتی و عافیت است، باشید. دومین چیزی که از خداوند باری تعالی طلب کنید، یقین است. اینکه خدا دلتان را از شک و تردید، دور کند. همیشه در کار و حرف و عقیده یقین داشته باشید. در همه ی امور زندگیتان، با اطمینان قدم بردارید. یقین صفتی است، که در وجود یاران سیدالشهداء علیه السلام موج می زند و جلوه گری می کند. کسی، مثل قرة بن قیس، ‌تا جلوی خیمه امام حسین علیه السلام می آید، با آقا ملاقات می کند، اما چون دو دل هست و تردید دارد، ‌برمی گردد. کسی هم مانند زهیر بن قین، با یقین در راه خدا و امام زمانش ایستادگی می کند.   💠 یقین رمز سعادتمندی عصر تاسوعا طبل جنگ زده شد و امام حسین علیه السلام، قمر بنی هاشم علیه السلام را برای گفتگو به سوی لشکر کوفه فرستاد. زهیر و بریر هم حضرت عباس علیه السلام را همراهی کردند. زهیر، وقتی مقابل کوفیان قرار گرفت، چهره ای آشنا دید. عزرة بن قیس که مقابل امام، در لشکر کوفه قرار گرفته بود. زهیر از راه دلسوزی و هدایت گری، این آشنای قدیمی را صدا زد و گفت: یا عزره إنّی لک من الناصحین، بیا من، تو را یک نصیحتی بکنم، انشدک الله عزره عزره بن قیس ان تکون ممن یعین الضلال علی قتل النفوس الزکیه، تو را به خدا قسم می دهم، مبادا از کسانی باشی که گمراهان را، بر قتل انسان های پاک و آراسته یاری برسانند، مبادا عزره دستت به خون عزیز زهرا و یارانش رنگین بشود. عزرة بن قیس گفت: زهیر تو که این حرف رو می زنی، یک روزی خودت از حسین علیه السلام دوری می کردی. ما کنت عندنا من شیعه اهل هذا البیت انما کنت عثمانیاً، من فکر می کردم تو از پیروان این خاندان نیستی، تو از طرفداران خون عثمان نبودی؟ زهیر گفت: تو راست می گویی. من عثمانی بودم، اما الآن و در این مکان و زمان حسینی ام. أما و الله ما کتبت إلیه کتاباً قطّ و لا ارسلت إلیه رسولاً قطّ و لا وعدته نصرتی قطّ، به خدا قسم که من هیچ وقت به حسین علیه السلام نامه ننوشتم و پیکی به سوی او نفرستادم و قول یاری به او ندادم. در راه سفر، موفق به زیارتش شدم، فلما رأیته ذکرت به رسول الله و مکانه منه، وقتی او را دیدم به یاد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و موقعیت و جایگاهی که سیدالشهداء علیه السلام نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم داشت، افتادم. بعد یک نگاهی به اوضاع و احوال انداختم، دیدم همگی تنهایش گذاشته اید. خلف وعده نموده اید و ناجوانمردانه و گرگ صفت دور او را گرفته اید. و او در اوج مظلومیت و بی یاوری است. شک و تردیدم، با کمی دقت و تأمل، تبدیل به یقین شد. فرأیت أن أنصره و أن اکون فی حزبه، پس تصمیم گرفتم او را یاری کنم و در راه و حزب او باشم. و این پایان کار نیست بلکه: ان اجعل نفسی دون نفسه، جانم را هم فدای او می سازم (5) این است، تفاوت حماسه سازان عاشورا، با رذائل و گرگ صفتان کربلا. عده ای با شک و تردید،‌ به راهی که در آن قدم برمی دارند، به ورطه سقوط کشیده می شوند، و گروهی با اطمینان و یقین، به سعادت ابدی راه می یابند.   💠 موفقیت و پیروزی در گرو یقین یقین یکی از عوامل پیروزی در تمامی عرصه ها و پیشروی در همه امور است. در جنگ بدر، مشرکین، افرادی را به سرپرستی عمیر بن وهب مأمور کردند، تا لشکر مسلمین و امکانات و روحیات آنان را بررسی کند، و اطلاعاتی برای جنگ و مقابله با مسلمانان جمع آوری نماید. عمیر بن وهب، پس از بررسی و بازگشت در بین سران مشرک گفت: مسلمانان تعداد و سلاحشان از ما کمتر است و ما از این نظر قدرتمندیم، اما به طور حتم، پیروزی از آن مسلمین است. چون سلاحی به اسم یقین دارند. آنان مطمئن در این راه قدم برداشتند مسلمانان معتقدند یا می کشند و یا کشته می شوند. اگر کشتند، دشمنی از دشمنان خدا و اسلام را از سر راه برداشته اند، و اگر کشته شوند، به نهایت آرزوی خویش، که شهادت در راه خدا است، نائل گشته اند (6). و این همان سلاحی است که هفتاد و دو تن یاور اباعبدالله علیه السلام در برابر سی هزار نفر لشکر کوفه داشت.   👇 3⃣ ۱
👇 3⃣ یاران امام به دو چیز یقین داشتند اول اینکه روز عاشورا، روز پایان عمر آنان است و همگی کشته می شوند. و دیگر این که در راه خدا و امام زمانشان جان می دهند و به شهادت می رسند. لذا بدون هیچ تردیدی در این راه گام برمی دارند.   💠راه دست یابی به یقین چیست؟ 🔰 من و شمایی که با درس گرفتن از قیام کربلا، خود را برای ظهور و یاری حضرت حجه بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف آماده می کنیم، امروز این درس مهم را از کربلاییان یاد بگیریم که لازمه ی پیروی و یاری امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف پرهیز از دودلی و تردید و دارا بودن اطمینان و یقین، به هدف و راهی است، که انتخاب نموده ایم. این جا این سؤال، در ذهن همه ی منتظران بوجود می آید، که چگونه می توان به یقین و اطمینانی که یاران سیدالشهداء علیه السلام در کربلا داشتند، دست یافت؟ چگونه می توان محکم و استوار و بدون هیچ گونه تردیدی، در راه صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف قدم گذارد و تا آخرین نفس ایستادگی کرد؟ بدست آوردن یقین و برطرف نمودن شک، از قلب و دل، بر اثر ایجاد چندین خصوصیت و ویژگی در وجود انسان فراهم می شود. و از آن جایی که نابرده رنج گنج میسر نمی شود، در راه کسب آن ها سختی و رنج هایی وجود دارد، که با رسیدن به یقین و سعادتمندی دنیا و آخرت، تلخی زحمات تبدیل به شیرینی می شود که قرآن کریم می فرماید: «فإنّ مع العسرِ یُسرا» (7) به یقین با هر سختی، آسانی است. در میان راه های متعددی، که برای کسب یقین و پرهیز از شک و تردید، قرآن مجید و ائمه اطهار علیهم السلام معرفی می کنند، پیامبراسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم شش خصوصیت و ویژگی را برای افراد با یقین بیان می فرماید. که می تواند راه گشای ما باشد که به طور مختصر چهار خصوصیت را در این جا می آوریم:   1⃣‌. باور نسبت به مرگ «أیقن بأنّ الموت حق فحذره» یقین پیدا کرده که مرگ حقیقت دارد. لذا از آن در حذر است. بسیاری از ما می دانیم، که همان طوری که یک روزی به دنیا آمده ایم، یک روزی هم از این دنیا می رویم. اما به راحتی می توان از شیوه زندگی و اعمالمان فهمید، که باور نداریم. گمان می کنیم مردن برای دیگران است و ما همیشه در این دنیا خواهیم بود. قرآن می فرماید: «إنّ الذین لا یرجونَ لِقاءنا و رضوا بالحیاه الدنیا و اطمأنوا بها و الذین هُم عن آیاتنا غافلون» (8) آن ها که ایمان به ملاقات ما و روز رستاخیز ندارند و به زندگی دنیا خشنود شدند و بر آن تکیه کردند و آن ها که از آیات ما غافلند. یزید فکر می کند، هیچ وقت نمی میرد و همیشه در این دنیا زنده است که برای حکومت و به دست آوردن قدرت مطلق، دست به جنایتی عظیم در کربلا می زند و سر زینت دوش پیامبر خدا را بالای نیزه می کند و خاندان رسالت را به اسارت درمی آورد. کوفیان گمان می کنند، هیچ گاه نمی میرند که برای پاداش گرفتن و دستیابی به پست و مقام به مقابله با امام زمان خود می پردازند و عهدشکنی می کنند. اینان غافل اند که: «کلٌ من علیها فان (9) و یبقی وجهُ ربک ذو الجلال و الاکرام» (10) هر که روی زمین است دستخوش مرگ و فنا می شود و تنها ذات خدای گرامی و با جلال، زنده ابدی است. انسانی که به مرگ یقین داشته باشد، فرصت عمر خود را صرف گناه و نافرمانی پروردگار و ظلم و ستم به دیگران نمی کند. بلکه یقین به حقیقت مرگ، بزرگترین عامل برای سعادتمندی و سربلندی در دنیا و آخرت شخص می گردد.   2⃣. یقین به بهشت «أیقن بأن الجنه حق فاشتاق إلیها» یقین پیدا کرده که بهشت حقیقت دارد لذا مشتاق آن است. اگر کسی می خواهد در زندگی خود، همیشه با یقین و اطمینان در راه خدا و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف قدم بردارد، باید به این باور برسد، که بهشت و پاداش الهی راست است و برای رسیدن و بدست آوردن آن تلاش کند. خداوند نیز در کتاب آسمانی خویش، همه ی بندگان را تشویق می کند، تا به سوی بهشت قدم بردارند. «و سارعوا إلی مغفرهٍ من ربّکم و جنهٍ عرضُها السماوات و الارضُ اُعدّت للمتقین» (11) بشتابید به سوی مغفرت پروردگار خود، به سوی بهشتی که وسعت آن همه ی آسمان ها و زمین را فراگرفته و مهیا برای پرهیزکاران است. برای رسیدن به بهشت باید تلاش کرد، باید اعمال و رفتارمان را طوری تنظیم کنیم که فردای قیامت بهشت منزل آرامش و آسایش ما باشد. هر چند که وقتی در زندگی بعضی از ما و کارهایی که انجام می دهیم، دقت کنیم، مشاهده می شود که مشتاقیم، اما نه به سوی بهشت بلکه اشتیاق به جهنم داریم. آدمی که دوست دارد بهشتی شود، دروغ می گوید؟ غیبت می کند؟ فحش و ناسزا می دهد؟ 👇 4⃣ ۲
👇 4⃣ مگر از نبی مکرم اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم این حدیث را نشنیده که فرمود: «إن الله حرم الجنه علی کل فحاش بذی قلیل الحیاء لا یبالی بما قال و لا ما قیل فیه» (12) خداوند بهشت را بر هر فحاش بد زبان، بی شرمی که باکی ندارد، چه می گوید و چه می شنود، حرام کرده است. انسانی که مشتاق بهشت باشد به دیگران ستم می کند یا از همنوعان خودش دستگیری می کند؟ کسی که بخواهد ساکن بهشت شود، سعی در کسب رضایت خدا و خشنودی امام زمانش می کند. بهشتی کسی می شود، که از حرام دوری می کند چون رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به یکی از مسلمانان فرمود: یا کعب بن عجره إنّه لن یدخل الجنه لحم نبت من سحت (13) ای کعب بن عجره! گوشتی که از حرام روییده است، هرگز وارد بهشت نخواهد شد. یاران سیدالشهداء علیه السلام برای بهشتی شدن مشتاق بودند، لذا با تمام وجود در راه خدا و امامشان، برای رسیدن به آن تلاش نمودند و تحت هر شرایطی به این کوشش ادامه دادند. امام سجاد علیه السلام می فرماید: هر چه که جنگ پیش می رفت، اصحاب امام با آن که از نظر تعداد و تجهیزات نسبت به کوفیان، در اقلیت بودند، اما به جای آن که خسته و ناامید گردند. «تشرق الوانهم، و تهدأ جوارحهم، و تسکن نفوسهم» (14) رنگ هایشان برافروخته تر و جوارحشان آرام تر و قلب هایشان مطمئن تر می گردید. چرا این چنین بودند؟ چون هرچه از روز عاشورا می گذشت آنان یک قدم به لقای الهی و بهشت جاویدان نزدیک تر می شدند.   3⃣. باور نسبت به دوزخ «أیقن بأن النار حق فظهر سعیه للنجاه منها» یقین پیدا کرده که دوزخ حقیقت دارد، بنابراین برای نجات از آن می کوشد. یکی از مهم ترین اموری که ما باید به آن باور داشته باشیم، جهنم و خشم و عذاب الهی است. با آن که قرآن، رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه اطهار علیهم السلام مکرر در مکرر از رحمت واسعه خداوند سخن می گویند، اما نباید فراموش کنیم که در کنار این رحمت و مهربانی بیکران، عذاب و جهنمی هم وجود دارد، خداوند باری تعالی در سوره اعراف به پیامبر خود، موسی بن عمران می فرماید: «عذابی اُصیبُ به من اشاءٌ و رحمتی وسعتْ کلَ شیء» (15) عذاب من به هر که خواهم رسد (محدود است) اما رحمت من همه موجودات را فراگرفته است. در کنار رحمت خداوند، جهنم نیز وجود دارد. آنانی که در طول عمر نتوانند، خود را تحت این سایه رحمت قرار دهند و بهره ببرند، و تمامی فرصت ها و موقعیت های پیش رو را هدر دهند، از رحمت پروردگار بی بهره هستند. اگر من و شما یک درصد هم احتمال دهیم که جهنم وجود دارد، سعی می کنیم تا سر و کارمان با آن نیفتند، تمام تلاش خودمان را انجام می دهیم، تا از عذاب و خشم الهی مصون باشیم، اگر ما می خواهیم که جزو جهنمیان نباشیم، باید در راه کسب خوبی ها و نیکی ها کوشش کنیم و بدی ها و زشتی های درونمان را پاک سازیم. یکی از راه های نجات از جهنم و عذاب را قرآن این گونه معرفی می نماید: «إنّ الحسنات یُذهبن السیئات» (16) البته حسنات و نیکو کارهای شما سیئات و بدکاری هایتان را از بین می برد. هر زمانی که یک خوبی و نیکی در زندگی و اعمال ما به وجود آمد، به طور حتم از طرف دیگر، یک بدی و زشتی ما از بین می رود و از وجودمان خارج می گردد. بسیاری از یاران اباعبدالله علیه السلام از ابتدای امر، پاک و بدون انحراف نبودند، اما وقتی تلاش کردند تا بدی های را با خوبی ها محو سازند، موفق شدند و به یاری امام حسین علیه السلام و سعادت ابدی دست یافتند. حر بن یزید ریاحی بدی ها و ستم های فراوانی را در مورد سیدالشهداء علیه السلام و اهل بیت او انجام داد. اما زمانی که تصمیم به تغییر و اصلاح گرفت، این خطاها و کجی ها را با توبه و بازگشت به سوی امام حسین علیه السلام جبران نمود. وقتی که حر خدمت امام رسید و توبه کرد، حضرت فرمود: پیاده شود و داخل خیمه بیا. حر عرض کرد: «فإذا کنت اول من خرج علیک فأذن لی ان اکون اول قتیل بین یدیک» (17) آقاجان همان طوری که من اولین کسی بودم که مقابلت ایستادم و راه را بر تو بستم، حالا برای جبران آن خطا و سیئه اجازه دهید تا اولین کسی باشم که در برابر قدوم شما جان خود را نثار می کنم.   4⃣. یقین به حسابرسی قیامت «أیقن بأن الحساب حق فحاسب نفسه» (18) یقین پیدا کرده، حساب و کتاب و بررسی اعمال حقیقت دارد، از این رو از خود حساب می کشند. یکی از امور مسلم و تغیر ناپذیر فردای قیامت، محاسبه و بررسی اعمال بندگان است. ما در دعای جوشن کبیر هم می خوانیم یا من هوَ سریعُ الحساب ای آن که محاسبه اش زود و آسان است. قرآن هم می فرماید: «و کلّ انسان الزمناهُ طائرهُ فی عُنقه و نُخرجُ لهُ یوم القیامه کتاباً یلقاهُ منشوراً» (19) و ما اعمال هر انسانی را طوق گردن او ساخته ایم و روز قیامت کتابی را برای او بیرون می آوریم که نامه ی اعمال اوست. 👇 5⃣ ۳
👇 5⃣ «اقراْ کتابکَ کفی بنفسکَ الیومَ علیک حسیباً» (20) و به او می گوییم کتابت را بخوان، کافی است که امروز، خود حسابگر خویش باشی. انسانی که یقین به قیامت و محاسبه اعمال در آن داشته باشد، مراقب گفتار و رفتار خودش در این دنیا هست و حساب خوبی و بدی زندگی خود را دارد. ما برای هر کاری حساب و کتاب می کنیم. یک کاسب کار، روزانه، ماهیانه یا سالیانه، تمام امور مالی خودش را محاسبه می کند. چه چیزی خریده، چی فروخته است؟ به چه قیمت؟ چه مقدار سود کرده، چه مقدار ضرر؟ با یک محاسبه مختصر متوجه می شود، از نظر مالی در چه وضعیتی قرار دارد. من و شما اگر حساب گفتار و رفتارمان را داشته باشیم، خوبی ها و گناهانمان را محاسبه کنیم، به راحتی متوجه می گردیم از نظر اعمالمان و جایگاهمان در آخرت در چه وضعیتی قرار داریم. به همین دلیل است که پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم برای محاسبه اعمال تأکید می فرماید: «حاسبوا قبل أن تحاسبوا و زنوها قبل ان توزنوا» (21) پیش از آن که به حساب شما رسیدگی کنند، خود به حساب خویش برسید و قبل از آن که مورد سنجش قرار گیرید، خویشتن را بسنجید. آدمی که به حساب اعمال و رفتار خودش رسیدگی می کند، به نحوی به آرامش و آسایش دست می یابد. چون یکی از آثار محاسبه اعمال، مشخص شدن وضعیت فرد و خارج شدن از سردرگمی است. امیرالمؤمنین علی علیه السلام در بیانی می فرماید: «من حاسب نفسه وقف علی عیوبه و احاط بذنوبه و استقال الذنوب و اصلح العیوب» (22) هرکس که به محاسبه نفس خویش بپردازد، به عیب هایش آگاه می شود و به گناهانش پی می برد، گناهان را جبران می کند و عیب ها را برطرف می سازد. یکی از دلایل انحراف دشمنان امام حسین علیه السلام در کربلا، عدم باور به قیامت و محاسبه اعمال بود عمر سعد به خاطر علاقه مندی به دنیا و حکومت ری در عقیده اش نسبت به قیام و بررسی اعمال تردید بوجود آمد و او را دچار سوء عاقبت کرد. او با خواندن این اشعار شک و عدم یقین خود را به قیامت بیان می نمود: یقولون إن الله خالق جنه ... و نار و تعذیب و غلّ یدین فإن صدقوا فی ما یقولون إنّنی ... اتوب الی الرحمن من ستین و إن کذبوا فزنا برّی عظیمه ... و ما عاقل باع الوجود بدین (23) اگر عده ای به خاطر شک و تردید خود، از یاری امام زمان خویش، حضرت سیدالشهدا علیه السلام باز ماندند. در مقابل، افرادی با یقین و اطمینان قلبی و با تمام وجود به یاری عزیز فاطمه شتافتند.   یقین عامل رستگاری یزید بن ثبیط یزید بن ثبیط عبقسی از مردم بصره است. نه نامه ای به امام نوشته و نه با ایشان ملاقاتی داشته است. امام حسین علیه السلام هم هیچ گونه نامه و پیغام و دعوت یاری، برای شخص او نفرستاده است. اباعبدالله علیه السلام نامه ای به عموم مردم بصره نوشت و در پایان آن یک توصیه و یک تضمین نمود: «أنا ادعوکم إلی کتاب الله و سنته نبیه فأنّ السنّه قد امیتت و البدعه قد احییت فان سمعوا قولی اهدکم سبیل الرشاد» (24) شما را به کتاب خدا و سنت پیامبر دعوت می کنم، زیرا در شرایطی قرار گرفته ایم که دیگر سنت پیامبر از میان رفته و جای آن را بدعت گرفته است. اگر سخن مرا بشنوید، شما را به راه سعادت و خوشبختی هدایت خواهم کرد. یزید بن ثبیط، وقتی از نامه و فرموده امام حسین علیه السلام مطلع شد، تصمیم خود را برای یاری امام زمانش گرفت. ده پسر داشت به آن ها گفت: کدام یک از شما حاضر است، من را در رکاب نوه پیامبر،‌ فرزند علی علیه السلام و زهرا علیها السلام یاری کند؟ پسرانش گفتند: بابا، الآن، در چنین موقعیتی که عبیدالله بن زیاد دستور داده، نه کسی اجازه ورود و نه کسی اجازه خروج از بصره را دارد؟ بر فرض اگر بخواهیم به یاری حسین علیه السلام برویم، با مأمورینی که به شدت مراقب اوضاع هستند، چه کنیم؟ چگونه برویم؟ یزید بن ثبیط گفت: می دانم که بصره در شرایط سختی است. اما با تمام این مشکلات چون به گفته امامم یقین و باور دارم، به هر شکل ممکن که شده باشد، می روم. سیدالشهدا علیه السلام راه را نشانم داده و دست یاری به سویم دراز کرده است. من به او و سخنانش باور و یقین دارم. پس با تمام مشکلات و خطرات پیش رو می روم و به ندای حسین علیه السلام لبیک می گویم. دو نفر از پسرانش و عده ای از دوستان و یارانش با وی همراه شدند. 👇 6⃣ ۴
... هنده با تعجب پرسید: این ڪاروان ڪیسٺ؟ فرمودند: حرفٺ را بزن... هنده سوال ڪرد اهل ڪجایید؟! بۍبۍ پاسخ دادند: مدینہ.... هنده پرسید: ڪدام مدینہ.... بۍبۍ فرمودند: تا هنده شنید مدینةالنبۍ را ، ازمرڪب پیاده شد دوزانو جلوۍ نشسٺ و سوال‌ڪرد در مدینہ‌ را مۍشناسید؟! حضرٺ فرمودند: بلہ ڪه مۍشناسم... درڪوچہ بنۍ هاشم را مۍشناسید؟! بلہ ڪہ میشناسم...) خانم این‌ها صدقہ نیسٺ نذر اسٺ من ڪودڪ بودم مریض بودم پدرم مراخانہ برد بہ من گرفتم و سالیانۍ خانہ را ڪردم... خانم ... من هم بازۍایۍ بہ اسم داشتم شما زینب را مۍشناسید؟! بغض بۍبۍ ترڪید💔 حق دارۍ را نشناسۍ هنده من هنده گریہ‌ڪنان میگفت: زینبۍ ‌ڪہ من میشناسم یڪ نشانہ داشٺ... ؟! اون زینبۍ ڪہ مۍشناسم لحظہ‌اۍ از نمیشد... بۍبۍ اشاره ڪرد بہ روبَر سرۍ‌بہ‌نیزه‌بلند‌اسٺ‌در‌برابر خداڪندڪہ‌نباشد‌سر عبداللہ مۍفرماید: لحظہ‌هاۍ آخر بۍبۍ فرمودند: عبداللہ بسترم رو جلوۍ بذار دیدم چیزۍ رو در آغوش دارد مۍبوسد گریہ مۍڪند... . . چشمانش را گشود و براۍ آخرین بار بہ دورترین نقطه خیره شد. در این مدٺ حتۍ یڪ لحظہ چهره از نظرش دور نمانده بود. آتش اشتیاق بیش از پیش شعلہ ڪشید و یاد برادر تمام وجودش را پُرڪرده بود. نزدیڪ بود. دوباره زده و ، چشمانش را بہ دریایۍ از غم مبدل ساخٺ. پلڪ‌ها را روۍ هم گذاشٺ و زیر لب گفٺ: « » و بہ پیوسٺ. ــــــــــــــــــــــ [در‌سينہ‌ام‌جز‌مِهـــرِ جا نخواهد شد...] .
سخنرانی مکتوب حجت الاسلام 🌺از نهضت حسینی تا جامعه مهدوی ۶🌺 ✅ حُسن عاقبت 🔰 از خصوصیات مهم یاران امام حسین علیه السلام که می توان گفت یکی از ضروری‌ترین نیازهای هر انسانی برای حضور در آخرت است، مسئله حسن عاقبت و سرانجام نیک است. این که انسان در پایان زندگی و عمرش، سربلند و روسفید، با اعمالی شایسته و مورد رضایت خداوند، قدم در سفر آخرت بگذارد. جنین در شکم مادر برای زندگی دنیا ساخته می شود و سعادت و کمال او در این است که تمام اعضا و جوارحش ساخته می شود و این صحت و سلامتی تا لحظه ای که شکم مادر را ترک می کند و به دنیا منتقل می شود، ادامه یابد. ما انسان ها نیز در شکم مادر روزگار،‌ برای زندگی در آخرت ساخته و آماده می شویم و سعادتمان در این است که تمام ابعاد وجودی مان در دنیا به سلامت و شایستگی ساخته شود، و این سالم بودن تا لحظه ای که می میریم و به قیامت منتقل می شویم ادامه داشته باشد. معیار سلامت در هر دو ولادت حسن عاقبت است، اما با هم تفاوتی نیز دارند و آن اینکه اگر جنینی در شکم مادر دچار نقص شود، امکان اصلاح وجود ندارد؛ اما معایب و نواقصی که برای ما در زندگی دنیا بر اثر فساد عقیده و اخلاق، گفتار و رفتارمان، بوجود می آید قابل اصلاح و تغییر است و می توان با عاقبت بخیری به سرای آخرت قدم گذاشت. (1) کسانی که در کربلا به عنوان حماسه سازان عاشورا مطرح و معرفی شدند و با تمام وجود در راه خدا و امام زمانشان مجاهدت نمودند از ابتدا افرادی پاک و عاری از خطا و گناه نبودند، حتی عده ای بر عقیده و باوری خلاف راه امام حسین علیه السلام قرار داشتند؛ اما زمانی که در مسیر روشن حق قرار گرفتند پایان کاری خوب و سرانجام خیر و نیکی پیدا نمودند.  💠 ارزش هر چیز به پایان آن است 🔰 لذا قرآن کریم و ائمه اطهار علیهم السلام، دائماً به پیروان خود راجع به سرانجام کار و عاقبت بخیری تذکر می دهند و توصیه می نمایند. چون عاقبت خوب و سرانجام نیک در تمامی امور به خصوص در پایان عمر بسیار مهم و ضروری است. امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند: «لکُل امرٍ عاقبةٌ» (2) برای هر کاری عاقبتی است. هر شروعی یک پایانی دارد، هر اوجی فرودی پیش رو دارد. هر آغازی، انتهایی دارد و هر بلندی، سرازیری را در پی دارد؛ اما مهم این است که این پایان، فرود، انتها و سرازیری چگونه باشد. لذا خوب شروع کردن، هنر نیست، خوب به پایان رساندن مهم هست. یک راننده وقتی قصد دارد به سمت مشهد برود، اگر از قم و تهران به سلامت عبور کرد، می توانیم بگوییم به مقصد رسیده است؟ نه بلکه زمانی که به مشهد آن هم با صحت و سلامتی برسد می توان گفت رسیده است چون ممکن است تا یک کیلومتری شهر مقصد هم بیاید اما دچار مشکلی شود که نتواند به مقصد برسد. در طول تاریخ افراد بیشماری بودند که خوب شروع کردند اما به نیکی و خیر تمام نکردند، خیلی ها یا علی گفتند اما تا پایان ایستادگی نکردند. بسیاری از مردم یا حسین گفتند و حتی برای یاری آن حضرت اشک ریختند اما زمان امتحان و عمل که شد، باز ایستادند. 💠 سوء عاقبت کوفیان 🔰 وقتی مسلم بن عقیل به کوفه آمد. مردم به هر مناسبتی دور او جمع می شدند. مسلم نیز هر از گاهی نامه ی سیدالشهداء که خطاب به کوفیان بود را می خواند. «فلما اجتمع الیه منهم جماعه قرأ علیهم کتابه الحسین علیه السلام و هم یبکون» (3) هر زمانی که عده ای از مردم جمع می شدند مسلم نامه ی امام را برایشان می خواند و آنان از شوق، اشک می ریختند. از این رو امام غریب و مظلوم در روز عاشورا فرمود: «سللتم علینا سیفا لنا فی ایمانکم» (4) شمشیرهایی در برابر من کشیده شده که روزی بنا بود مرا یاری دهند. 💠 مؤمن نگران عاقبت خویش 🔰 و اینجاست که اهمیت حسن عاقبت و فرجام نیک آشکار می گردد اینکه ممکن است فردی با سابقه ای درخشان در پایان، دچار سوء عاقبت شود و شخصی با کوله باری از گناه و خطا در انتهای کار به حسن عاقبت دست پیدا کند. رسول گرامی اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند: «لا یزال المؤمن خائفاً من سوء العاقبة» (5) مؤمن پیوسته از بد فرجامی هراسان است. مؤمن پیوسته نگران است از اینکه به سعادتمندی نائل می شود و یا با شقاوت و بدبختی از این دنیا می رود. لذا هیچ انسانی به طور یقین نمی تواند بگوید، من به بهشت می روم و سعادتمند می شوم چون هر لحظه ممکن است با همه ی سابقه ی خوبی که دارد، دچار لغزش شود. 👇 2⃣
👇 2⃣ 💠 نمونه ای از فرجام بد 🔰 کمیل بن زیاد می گوید: در یکی از شب های کوفه با امیرالمؤمنین علی علیه السلام مشغول قدم زدن و سرکشی به امور شهر بودیم. در یکی از کوچه ها، من صدای مناجات و شب زنده داری کسی را شنیدم که با حالی خوش این آیه قرآن را تلاوت می کرد. «أمن هو قانت آناء اللیل» (6) (آیا چنین کسی با ارزش است) یا کسی که در ساعات شب به عبادت مشغول است. به علی علیه السلام عرض کردم: آقا جان ببین مردم در سایه حکومت شما چه حال خوب و انس و الفتی زیبا با خدا دارند. امام سرش را پایین انداخت و فرمود: کمیل این مناجات و شب زنده داری تو را متعجب و شگفت زده نکند. مدتی گذشت و جنگ نهروان که خوارج در مقابل علی علیه السلام قرار گرفته بودند، پیش آمد. بعد از آن که جنگ پایان یافت، من با حضرت از میان کشته های خوارج عبور می کردیم. امیرالمؤمنین با نوک شمشیر به یکی از آنان اشاره کرد و فرمود: «أمن هو قانت آناء اللیل» کمیل این همان کسی است که آن شب قرآن می خواند و شب زنده داری می نمود اما امروز در مقابل امام زمانش قرار گرفته بود. (7) 💠 هیچ گنه کاری را ناامید مساز 🔰 از طرف دیگر هم کسی نمی تواند از رستگاری خویش و رحمت الهی ناامید باشد و احوال و اعمال خود را غیرقابل تغییر و اصلاح بداند؛ بلکه ممکن است در آخرین لحظات عمر و در کمترین فرصت، خود را از آنچه که هست، به بالاترین درجات برساند. لذا امیرالمؤمنین علی علیه السلام در وصیتی به امام حسین علیه السلام می فرماید: «أی بنی لا تؤیس مذنباً فکم من عاکف علی ذنبه ختم له بخیر، و کم من مقبل علی عمله مفسد فی آخر عمره صائر الی النار» (8) ای فرزندم، هیچ گناهکاری را ناامید و مأیوس مکن، چه بسا افرادی که گرد گناه بودند و عمرشان به خیر و خوبی پایان یافت و چه بسا کسانی که اهل خوبی و خیر بودند و در آخر عمر به فساد گرایش پیدا کردند و جهنمی شدند. کربلا، صحنه سوء عاقبت و حسن عاقبت است. کسانی که در یک لحظه تصمیم گرفتند و مسیر زندگی خود را از باطل به سوی حق تغییر دادند و به عاقبتی نیک و خیر دست یافتند و گروهی که از راه سعادت باز ماندند و از نور به تاریکی و گمراهی گرایش پیدا کردند. 💠 عمرو بن قیس ،‌ آغازی نیک و سرانجامی بد 🔰 در یک منزل مانده به کربلا بنام بنی مقاتل، عمرو بن قیس مشرقی به محضر سیدالشهداء علیه السلام مشرف شد و بعد از گفتگویی کوتاه، به یک شرط با امام بیعت نمود. عمرو بن قیس عرض کرد:‌یابن رسول الله من تا جایی از شما دفاع می کنم که دفاع من به حال شما مفید و در سرنوشت پیروزی شما مؤثر باشد و اگر زمانی احساس کردم که وجودم نفعی برای شما ندارد در مفارقت و جدایی از شما آزاد باشم. سیدالشهداء علیه السلام هم این شرط را پذیرفت. عمرو به همراه امام به کربلا آمد و حتی شب عاشورا که حضرت فرمود بیعتم را برداشتم و هرکه می خواهد، برود او مانند سایر یاران اباعبدالله علیه السلام باقی ماند. و روز عاشورا نیز با تمام وجود به مقابله با لشکر کوفه می پرداخت و از امام دفاع می کرد تا جایی که امام حسین علیه السلام برایش دعا می نمود: «لا تشل الا یقطع الله یدک، جزاک الله» دستت درد نکند! خدا از خاندان پیامبر جزای خیرت دهد. عصر عاشورا شد و اکثر یاران باوفای سیدالشهداء علیه السلام به شهادت رسیده بودند و عده ای اندک باقی مانده بودند که صدای مظلومیت اباعبدالله الحسین علیه السلام بلند شد:«هل من ناصر ینصرنی؟» آیا یاری کننده ای هست که مرا یاری کند؟ عمرو متوجه شد که دیگر واقعه عاشورا رو به پایان است و سیدالشهداء علیه السلام در آستانه شهادت قرار دارد، خدمت امام آمد و عرض کرد: آقا اجازه می دهید که من بروم؟ حضرت نگاهی کرد و فرمود: بروی! به کجا؟ عرض کرد: یابن رسول الله در خاطرتان هست من به شما بیعت کردم تا جایی که وجودم نفعی داشته باشد همراه شما باشم؟ حضرت فرمود: درست می گویی. عمرو بن قیس گفت: درک من از این استغاثه و این اندکی یار و یاور این است که لحظاتی دیگر جنگ به اتمام می رسد و من چه باشم و چه نباشم اینان شما را به شهادت می رسانند، پس اگر اجازه فرمایید،‌ من از کربلا می روم. حضرت فرمود چگونه می خواهی بروی؟ مرکبی داری؟ عرض کرد: اسبی را در خیمه پنهان کردم و با آن می روم. امام حسین علیه السلام فرمود: آزادی برو. عمرو بن قیس در آخرین لحظات عاشورا سوار بر اسب شد و عزیز فاطمه علیها السلام را تنها گذارد. (9) در تمامی اوقات یار امام است، اما آخرین لحظه ای که باید این حمایت و یاری را با خون و شهادت خویش به اثبات برساند و سعادتمند دنیا و آخرت شود را از دست می دهد و به جای حسن عاقبت، به سوء عاقبت دست پیدا می کند. 💠 عاقبت به خیری درخواست انبیاء و اولیاء 🔰 لذا به همین دلیل است که یکی از نگرانی های انبیاء و اولیاء الهی در طول عمرشان، پایانی نیک و سرانجامی خیر بوده است. یوسف صدیق وقتی دست به دعا برمی دارد،... 👇 3⃣
👇 3⃣ این چنین با خدای خود مناجات می نماید: «انتَ ولیّی فی الدنیا و الاخرة توفّنی مُسلماً و الحقنی بالصالحین» (10) بارالها تو ولی و سرپرست من، در دنیا و آخرت هستی، از تو می خواهم روحم را در حالی قبض کنی و مرا بمیرانی که بنده مطیع و فرمانبردار تو باشم و به گروه صلحا و پاکان ملحقم فرما. ابراهیم خلیل در دعای خود حسن عاقبت را طلب می کند: «الحقنی بالصالحین» (11) بارالها مرا به بندگان صالح ملحق فرما. و یا امام اول ما شیعیان زمانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از شهادتش در ماه مبارک رمضان خبر می دهد، حضرت علی علیه السلام فقط یک سؤال می پرسد: «أفی سلامه من دینی؟» یا رسول الله سحر نوزدهم رمضان وقتی به شهادت می رسم، آیا دینم را سالم تحویل می دهم؟ عاقبت بخیر می روم؟ (12) و امام سجاد علیه السلام در دعای مکارم الاخلاق از خدای خویش این گونه درخواست می کند: «اللهم اختم بعفوک اجلی» (13) خدایا عمرم را با عفو و گذشت خویش به پایان برسان و حسن عاقبت کرامت کن. یاران اباعبدالله الحسین علیه السلام به این سعادت ابدی یعنی عاقبت به خیری نائل شدند. اگرچه برخی از آنان دارای سابقه ی خوبی نبودند ولی به یاری خداوند و همت خویش سرانجام کار خود در این دنیا را به خیر و نیکی به پایان رساندند و این حسن عاقبت را سیدالشهداء علیه السلام با به دامن گرفتن سرشان و خواندن «فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر» و مژده دادن بهشت که «أنت إمامی فی الجنة» تو زودتر از من به بهشت می روی،‌ به تأیید و امضاء‌ رسانید. 💠 عوامل عاقبت بخیری چیست؟ 🔰 آیا ما دوستداران امام حسین علیه السلام شاگردان مکتب عاشورا، ما منتظران فرزند سیدالشهداء علیه السلام نیز می توانیم به این عاقبت به خیری دست پیدا کنیم؟ راه رسیدن به سرانجام نیک و خیر چیست؟ چگونه می توان در راه یاری حضرت حجه بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف حسن عاقبت پیدا نمود؟ 1⃣. تقوا 🔰اولین راه رسیده به حسن عاقبت، تقوا و پرهیزگاری است. قرآن مجید در سه جا به این مطلب اشاره می کند: «و العاقبة للمتقین» (14) و عاقبت بخیری و سرانجام نیک برای پرهیزگاران است. هرکس که در طول عمرش تقوا داشت، سرانجام خوب و عاقبت نیک خواهد داشت. شاید این سؤال برای ما پیش بیاید که اصلاً تقوا یعنی چه؟ تقوا از ماده وقایه به معنی نگهداری یا خویشتن داری است. یعنی انسان باتقوا، کسی است که کنترل دارد، ترمز دارد. خودش را در برابر گناه کنترل می کند. یک جایی می تواند دست به گناه بزند، حرام بخورد، فحش و ناسزا بدهد، به نامحرم و صحنه حرام نگاه کند اما ترمز کند و خودش را کنترل نماید. شما تصور کنید، شخصی بخواهد با ماشینی که ترمز ندارد از جاده ی پر پیچ و خم چالوس به شمال مسافرت کند، آیا سالم به مقصد می رسد؟ به طور حتم نه! چون در اولین پیچ به دلیل نداشتن ترمز و قدرت کنترل به داخل دره سقوط می کند و از ادامه مسیر باز می ماند، ولی اگر کسی در همین مسیر با ماشینی که ترمز دارد حرکت کند، به راحتی در تمامی پیچ و خم ها وسیله را کنترل می کند و به مقصد نیز می رسد. تفاوت انسان متقی با دیگران در همین است. آدمی که تقوا نداشته باشد، خود کنترلی در برابر گناه و خواهش های نفسانی ندارد و در کوچکترین موقعیت و پیچ و خم، گناهی که شیطان در مسیر زندگیش قرار می دهد، باز می ماند و دچار سقوط و انحطاط می گردد اما افراد با تقوا که قدرت کنترل و پرهیز از گناه و زشتی ها را دارند به راحتی از موانع و دام های شیطانی عبور می کنند و به سر منزل مقصود و سعادتمندی نیز می رسند. تقوا داشتن، قدرت کنترل و پرهیز از خطا در محیط عاری از گناه هنر نیست، بلکه مهم این است که در موقعیت هایی که فراهم می شود انسان با تقوای خویش سربلند بیرون بیاید. 2⃣. همنشین و دوست صالح 🔰یکی از مهمترین عوامل برای عاقبت به خیری و یا عاقبت به شری، دوستان و همنشینان یک فرد هستند. انسان با انتخاب درست و آگاهانه یک دوست و رفیق می تواند به بالاترین درجات برسد و نقطه ی مقابل، یک اشتباه و غفلت در گزینش دوست و همنشین می تواند فرد را به پایین ترین و پست ترین درجات برساند و او را در تمامی زمینه ها به سقوط و نابودی بکشاند. قرآن کریم در سوره مدثر یکی از عوامل حسن عاقبت و یا سوء عاقبت را دوست و همنشین افراد معرفی می کند، روز قیامت بهشتیان از کسانی که به جهنم می روند سوال می کنند: «ما سَلککم فی سقرْ» (15) چه چیزی شما را به دوزخ انداخت؟ دوزخیان چند دلیل را برای این سرانجام عنوان می کنند که یکی از آن ها، این است: «کُنا نخوضُ مع الخائضین» (16) ما پیوسته با اهل باطل همنشین و هم صدا بودیم. یک دوست خوب و یک همنشین صالح می تواند سبب رشد و تعالی انسان و در نتیجه عاقبت بخیری او شود مانند دوستی حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه، که در سخنرانی قبل عرض کردم و نقطه ی مقابل، یک رفیق و همدم بد و فاسد، ...  👇. 4⃣
👇 5⃣ 💠 دو برادر نماد سرانجام نیک در روز عاشورا 🔰 دو برادر به نام های سعد و ابوالحتوف در لشکر عمر سعد هستند، سابقه ی آنان به خوارج برمی گردد کسانی که امیرالمؤمنین علی علیه السلام را واجب القتل می دانستند. این دو برادر،‌ به همراه عمر سعد و برای جنگ با امام حسین علیه السلام به کربلا آمده بودند. روز عاشورا نیز همه جا در کنار کوفیان بودند و از هیچ تلاشی برای ضربه زدن به سپاه سیدالشهداء علیه السلام فروگذار نکردند. عصر عاشورا شد، یاران باوفای اباعبدالله علیه السلام روی زمین افتاده بودند و به شهادت رسیده بودند عزیز فاطمه تکیه به نیزه غریبی داده و فریاد استغاثه اش در کربلا طنین انداز شده است. «اما من مغیث یغیثنا لوجه الله اما من ذابّ یذبّ عن حرم رسول الله» آیا فریادرسی نیست که برای رضای خدا به فریاد ما برسد؟! آیا مدافعی نیست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟! یکی از این دو برادر به دیگری گفت: برادر می شنوی و می بینی که حسین علیه السلام غریب و تنها شده است؟ مگر نه این که او نوه پیغمبر خداست؟ برادر تا الآن با او جنگیده ایم، بیا این آخرین فرصت را از دست ندهیم و او را یاری کنیم. سعد گفت: حرفی نیست اما اگر رفتیم و امام فرمود: دیر آمده اید، اگر رفتیم و توبه ما را قبول نکرد چه کنیم؟ ابوالحتوف گفت:‌ سعد بیا برویم. اگر بنا بود که حسین علیه السلام دست رد به سینه ی ما بزند که دیگر نمی گفت: «هل من ناصر ینصرنی؟» این دو برادر در آخرین لحظات واقعه عاشورا، به سمت سیدالشهداء علیه السلام آمدند و امام، با آغوشی باز، از آنان استقبال کرد. سعد و ابوالحتوف، شمشیر از غلاف بیرون کشیدند و به یاری امام خود در برابر لشکر کوفه پرداختند و به شهادت رسیدند و این گونه در راه خدا و امام زمانشان عاقبت به خیر شدند. (24) 🌺 والسلام علی من تبع الهدی 🌺   .
👇 4⃣ قادر است شخص را به تباهی و عاقبت به شری مبتلا سازد. 💠 دوست بد سبب تباهی انسان 🔰درصدر اسلام دو نفر از مشرکین بنام عقبه و اُبی دوستی و رفاقتی صمیمی و تنگاتنگی داشتند. عقبه انسان سخی و سفره اندازی بود و سعی می کرد به مناسبت های گوناگون مهمانی ترتیب دهد و اقوام و دوستان و آشنایان را دعوت کند. از طرفی هم با آن که مشرک بود اما به پیامبر علاقه مند بود و آن حضرت را مورد احترام قرار می داد. روزی مهمانی ترتیب داد و رسول خدا را نیز به عنوان مهمان دعوت نمود وقتی سفره غذا را پهن کردند مدعوین مشغول خوردن شدند. عقبه متوجه رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم شد که از غذا میل نمی کند. عقبه عرض کرد: اگر به این غذا میل ندارید می خواهید غذای دیگری ترتیب دهم. پیغمبر اسلام فرمودند: نه از ظاهرش مشخص است که غذای خوبی است. عرض کرد: پس چرا میل نمی کنید، پیامبر فرمود: چون تو مشرک هستی و من از غذای مشرک نمی خورم، اگر مسلمان شوی و به خداوند ایمان بیاوری آن گاه از این غذا می خورم. عقبه قبول کرد و شهادتین گفت و مسلمان شد. بعد از مدتی اُبی با عقبه برخورد کرد و پس از سلام و احوال پرسی به عقبه گفت: شنیده ام مسلمان شدی! عقبه گفت: آری به پیامبر و خدایش ایمان آوردم. اُبی گفت: چرا؟عقبه در جواب قضیه ی مهمانی و فرمایش رسول اکرم را بازگو کرد. اُبی نگاهی به چهره ی عقبه کرد و گفت: یعنی تو به خاطر همین دلیل، دست از دین آباء‌ و اجدادت برداشتی؟ عقبه حالا که به مرادت رسیدی و پیامبر غذا خورده است همه چیز را انکار کن و از اسلام دست بکش. آن قدر اُبی با عقبه صحبت کرد تا این که موفق شد. عقبه تازه مسلمان از اسلام دست کشید و در جنگ بدر در مقابل لشکر اسلام ایستاد و به قتل رسید. (17) 3⃣. تدبیر در امور یکی از راه های دستیابی به سرانجام خیر و نیک، عاقبت اندیشی در کارها است. اگر کسی خواستار موفقیت و پایان خوب و نیک در تمامی امور زندگیش می باشد، باید به این نکته ی اساسی دقت کند و آن این که قبل از انجام هر کاری و هر سخنی، کمی فکر و تأمل نماید و سرانجام سخن و کار خود را بیندیشد و بنگرد. شخصی محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمد و عرض کرد یا رسول الله من را نصیحتی کنید. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: اگر نصیحت کنم گوش می دهی؟ عرض کرد: بله. رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: اگر راه نشانت دهم، عمل می کنی؟ عرض کرد: حتماً. باز پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: بنده ی خدا اگر سفارشی کنم انجام می دهی؟ عرض کرد: ‌بله یا رسول الله آمده ام تا آن چه می فرمایی را به کار بگیرم. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بعد از سه مرتبه تأکید فرمود: «إذا انت هممت بأمر فتدبر عاقبته» (18) هنگامی که خواستی کاری را انجام دهی، سرانجام آن را مورد سنجش قرار ده. بسیاری از افراد در زمان های گوناگون دچار شکست و نابودی و در نهایت سوء عاقبت شده اند که دلیلش بی تدبیری در کارها بوده است. شمایی که به دنبال راه سعادت و عاقبت به خیری هستید، این فرمایش رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم کلید موفقیت ما در اکثر زمینه های زندگیمان است. ببینم آخر این گناهی که انجام می دهم، چیست؟ فایده ی این گناه حرام چه چیزی است؟ این مال حرام تا چه زمانی زندگی مرا تأمین می کند؟ این بی حجابی و بی عفتی چه ارزشی را از من می کاهد و در مقابل چه دستاوردی برایم دارد؟ قرآن کریم این عاقبت نگری را به همه پیروانش یاد می دهد: «فانظر کیف کان عاقبة المجرمین» (19) پس بنگر سرانجام کار مجرمان چه شد. «فانظر کیف کان عاقبة المفسدین» (20) ببین عاقبت مفسدان چگونه بود. «فانظر کیف کان عاقبة الظالمین» (21) پس بنگر عاقبت کار ستمگران چه بود. «فانظر کیف کان عاقبة المکذبین» (22) و ببینید سرانجام تکذیب کنندگان چه شد. 💠 نقش آفرینی تدبیر در کربلا 🔰حر بن یزید ریاحی تدبیر به خرج داد و در مورد جنگ با سید الشهداء علیه السلام عاقبت نگری کرد، لذا از لشکر کوفه به صف یاران امام حسین علیه السلام پیوست و عاقبت بخیر شد. عمر سعد بی تدبیری کرد و بدون فکر و اندیشه در عاقبت کار دست به جنایت عظیم کربلا زد و به سوء عاقبت مبتلا شد. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: حضرت موسی در حق برادرش از خداوند طلب آمرزش کرد. از جانب خداوند خطاب شد: ای موسی اگر در مورد اولین و آخرین، حتی فرعون از من درخواست کنی، اجابت می کنم اما از تقصیر قاتل حسین نمی گذرم و خودم انتقام از او خواهم گرفت (23). اگر گروهی از موقعیت ایجاد شده برای رسیدن به کمال و سعادت بهره ای نمی برند و با تمام سوابق درخشانی که دارند دچار سوء عاقبت و فرجامی بد می شوند، عده ای نیز از کمترین فرصت بیشترین و بهترین استفاده را برای رسیدن به سعادت ابدی و حسن عاقبت می نمایند.  👇 5⃣
فعالیت بعد از افطار التماس دعا 👐
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ شعر رجب و شعبان ‌؛ ماه شـــعبان و منــــم دلداده ی کــــرب و بلا کربلایی کز نسیـــم اش بوی جانان می رسد یا حســـــین ای جــان و جانان تمام عاشقان هرشب جمعه به کویت نغمه ی جان می رسد مــــا همـــــه یار تو و دلداده ی کـــــوی شما لطف تو بر خـــیل یارانت ز احسان می رسد ما محـــــبان توایــــیم و میهــــمانان تواییم ازحریمت بی عدد احسان به مهمان می رسد هرچه می خـــواهم نگــــریم در مه میلاد تو باز چشــــمانم به دیـــدار تو گریان می رسد یاد خشکــــیده لبانـــت روز گلگون عطـــش دل به سوی قتلگاهت غــرق توفان می رسد از کنار مرقـــد شش گوشـــه ات ای سر جدا نالـه ی مـا جـــانب سقــــای طفلان می رسد پیش چشمانم دو گنبد می درخشد مثل ماه زین دو گنبد نور عشق و نور ایمان می رسد اصل مصراع : ماه شعبان و مـنم در کربلای غــرق عشق التماس دعا شعر: حاج محمود تاری «یاسر»
روضه گذشته چند صباحی، ز روز عاشورا همان حماسه که جاوید خوانده‌اند او را همان حماسه‌ی زیبا، همان قیامت عشق به خون نشستن سرو بلند قامت عشق به همره اسرا می‌روند شهر به شهر سپاه جور و جنایت، سپاه ظلمت و قهر ندیده چشم کسی، در تمام طول مسیر به جر مجاهدت، از آن فرشتگانِ اسیر چهل ستاره که بر نیزه می‌درخشیدند به مهر و ماه در این راه، نور بخشیدند طناب ظلم کجا، اهل بیت نور کجا؟ سر بریده کجا، زینب صبور کجا؟ به هر کجا رسیدند، شهر آذین بود و گفت‌و‌گوی اسیران خارج از دین بود هوا گرفته و دل تنگ بود، در همه جا نصیب آینه‌ها سنگ بود، در همه جا نعوذ باللَّه از این هتک احترام حرم از این اهانت روشن، به خاندان کرم نسیم، بدرقه می‌کرد آن عزیزان را صبا، مشاهده می‌کرد برگ‌ریزان را نسیم با دل سوزان به هر طرف که وزید صدای همهمه پیچید در سپاه یزید سپاه، مست غرور است و مست پیروزی و خنده بر لبش، از شور عافیت سوزی سپاه همره هشتاد و چار آیه‌ی ناز چه آیه‌ها، همه خلوت‌نشین سایه‌ی ناز چه آیه‌ها، همگی ترجمان سوره‌ی نور همه شکسته‌دل، اما بزرگوار و صبور سپاه، جانب دربار ظلم می‌رفتند به پا بوس علمدار ظلم می‌رفتند چو برق و باد، به هر منزلی سفر کردند چو رعد خندۀ شادی از این ظفر کردند ز حد گذشته پسِ کربلا جسارتشان که هست زینب آزاده در اسارتشان ** گذار قافله یک شب کنار دیر افتاد شبی که عاقبت، آن اتفاق خیر افتاد رسیده قافله از گرد ره، شتاب زده به عیش و نوش نشسته همه، شراب زده حرامیان همه شُرب مدام می‌کردند به نام فتح و ظفر، می‌ به جام می‌کردند اگر چه شب، شب سنگین و تلخ و تاری بود سر مقدس خورشید، در کناری بود سری، که جلوه‌ی والشمس بود در رویش سری که معنی واللیل بود گیسویش سری که با نَفَس قدسیان مُصاحب بود کنار سایه‌ی دیوار دیرِ راهب بود سری، که از همۀ کائنات، دل می‌بُرد شعاع نوری از آن سر، به چشم راهب خورد سکوت بود و سیاهی و نیمه‌ی شب بود صدای روشن تسبیح و ذکر یارب بود صدای بال زدن، از فرشته می‌آمد به خطِ نور ز بالا نوشته می‌آمد شگفت منظره‌ای دید چشم چون وا کرد برون ز دیر شد و زیر لب، خدایا کرد میان راه نگهبان بر او چو راه گرفت از او نشانی فرماندۀ سپاه گرفت رسید و گفت مرا در دل آرزویی هست اگر تو را ز محبت نشان و بویی هست دلم به عشق جمالی جمیل، پا بند است دلم به جلوۀ خورشید، آرزومند است یک امشبی سر خورشید را به من بدهید به من اجازۀ از خود رها شدن بدهید دلم هوایی دیدار این سر پاک است سری که شاهد او، آسمان و افلاک است بگو که این سرِ دور از بدن ز پیکر، کیست؟ سر بریدۀ یحیی که نیست، پس سر کیست؟ جواب داد که این سر، سری است شهر آشوب به خون نشسته‌تر از آفتاب وقت غروب سر کسی است که شوریده بر امیر، ای مرد خیال دولت پرورده در ضمیر، ای مرد تو بر زیارت این سر، اگر نظر داری بیار آنچه پس انداز سیم و زر داری جواب دارد که این زر، در آستین من است بده امانت ما را، که عشق، دین من است به چشم همچو تویی، گرچه سیم و زر عشق است هزار سکۀ زر خرج یک نظر، عشق است بگو که صاحب این سر، چه نام داشته است؟ چقدر نزد شما، احترام داشته است؟ جواب داد که این سر که آفتاب جلی است گلاب گلشن زهرا و یادگار علی است سر بریدۀ فرزند حیدر است، این سر سر حسین، عزیز پیمبر است، این سر بهار عترت یاسین که سوخت از پاییز عصارۀ همه گل‌های پرپر است این سر شمیم این گل اگر دل ربوده از دستت گلاب عصمت زهرای اطهر است این سر به دیر رفت و به همراه خود، گلاب آورد ز اشک دیدۀ خود، یک دو چشمه آب آورد غبار را از آیینه پاک کرد و نشست کشید آه ز دل، سینه چاک کرد و نشست سری، که نور خدا داشت، در حریر گرفت فضای دِیْر از او، عطر دلپذیر گرفت فرشتگان به طواف آمدند در آن دِیْر که وقت دیدن خورشید بود و صبح به خیر دوباره صحبت موسی و طور گل می‌کرد درخت طیبۀ عشق و نور، گل می‌کرد خطاب کرد به آن سر که ای جلال خدا! اسیر مهر تو شد، دل جدا و دیده جدا جلال و قدر تو را، حضرت مسیح نداشت کلیم چون تو بیانی چنین فصیح نداشت چو گل جدا ز چمن، با کدام دشنه شدی برای دیدن جانان، چقدر تشنه شدی؟ هزار حیف که در کربلا نبودم من رکاب‌دار سپاه شما، نبودم من ز پیشگاه جلال تو عذرخواهم من تو خود پناه جهانی و بی پناهم من به احترام تو اسلام را پذیرفتم رها ز ننگ شدم، نام را پذیرفتم دلم در این دل شب، روشن است همچون ماه به نور اشهدُ ان لا اله الا اللَّه فدای خونِ جگری‌های جد اطهر تو فدای مکتب پاک و شهید پرور تو شعر در پست بعدی 👇👇
پست قبلی👆👆👆 شهادتینِ مرا، بهترین گواه تویی که چلچراغ هدایت، دلیل راه تویی مرا ز حلقه به گوشان خود، حسابم کن بزن به هستی‌ام آتش، ز شَرم آبم کن خوشا دلی که فقط با تو عشق‌بازی کرد به شوق ناز تو احساس بی نیازی می‌کرد منِ حقیر کجا و صحابی تو کجا شکست بال و پرم، هم‌رکابیِ تو کجا؟ به استغاثه سر راهت آمدم، رحمی فقیر و خسته به درگاهت آمدم، رحمی بگیر دست مرا، ای بزرگوار عزیز که جز ولای توأم نیست هیچ دستاویز فدای گردش چشمان نیمه باز توأم نیازمند غم میهمان‌نواز توأم بده به رسم تبرک، عبیر مُشک به من ببخش بوسه‌ای از آن دو لعل خشک به من نگاه مهر تو شد، مهر کارنامۀ من گلاب ریخت غمت، در بهارنامه من من از تمامی عمر امشبم تبرک شد ز فیض بوسه به رویت لبم تبرک شد شفق اگر چه رثای تو از دل و جان گفت حکایت از سر و سامان عشق عُمان گفت ✍ استاد
👆 _سرش به نوک نیزه ها تنش به خاک کربلا _کفن برای او بجــز شکســته نـیزه ها نبود الا لعنت الله علی القوم الظالمين •┈┈••✾•✾•✾••┈┈• 📌باز نشر مطالب با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد(ص) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─ @navaye_asheghaan