🗓 13 محرم
اُسرای اهل بیت (علیهم السلام) در مجلس ابن زیاد ۱
پس از آنکه اُسرا و #سرهای مقدس #شهدا را در کوفه #گردانیدند، ابن زیاد در کاخ خود نشست و #دستور داد #سر مطهر #امام_حسین (علیهالسلام) را در برابرش گذاشتند،
آنگاه #زنان و #کودکان آن حضرت را به همراه #امام_سجاد (علیهالسلام) در حالی که به طناب #بسته بودند وارد مجلس نموده، در #برابر تخت ابن زیاد ملعون ایستاده نگاه داشتند، در این حال درباریان ابن زیاد ملعون به #تماشا ایستاده بودند. ۲
منابع:
۱. امالی صدوق ص ۲۲۹
۲. الوقایع الحوادث ج ۴ ص ۶۲ و ۶۳ ، وقایع الأیّام تتمه ی محرم ص ۲۵۶
#ادامه...
هنده با تعجب پرسید: #قافلهسالار این ڪاروان ڪیسٺ؟
#عمہساداٺ فرمودند: حرفٺ را بزن...
هنده سوال ڪرد
اهل ڪجایید؟!
بۍبۍ پاسخ دادند: مدینہ....
هنده پرسید: ڪدام مدینہ....
بۍبۍ فرمودند: #مدینةالنبۍ
تا هنده شنید مدینةالنبۍ را ، ازمرڪب پیاده شد دوزانو جلوۍ #عمہساداٺ نشسٺ و سوالڪرد
در مدینہ #ڪوچہبنۍهاشم را مۍشناسید؟!
حضرٺ فرمودند: بلہ ڪه مۍشناسم...
درڪوچہ بنۍ هاشم #خانہۍعلۍ را مۍشناسید؟!
بلہ ڪہ میشناسم...)
خانم اینها صدقہ نیسٺ نذر اسٺ من ڪودڪ بودم مریض بودم پدرم مراخانہ #علۍ برد بہ #دعاۍحسین من #شفا گرفتم و سالیانۍ #کنیزۍ خانہ #علۍ را ڪردم...
خانم ...
من هم بازۍایۍ بہ اسم #زینب داشتم شما زینب را مۍشناسید؟!
بغض بۍبۍ ترڪید💔
حق دارۍ #زینب را نشناسۍ
هنده من #زینبم
هنده گریہڪنان میگفت: زینبۍ ڪہ من میشناسم یڪ نشانہ داشٺ...
#اگرتوزینبۍپسڪوحسینٺ؟!
اون زینبۍ ڪہ مۍشناسم لحظہاۍ از #حسینش #جدا نمیشد...
بۍبۍ اشاره ڪرد بہ #سر روبَر #روۍنیزه
سرۍبہنیزهبلنداسٺدربرابر #زینب
خداڪندڪہنباشدسر #برادرزینب
عبداللہ مۍفرماید: لحظہهاۍ آخر
بۍبۍ فرمودند: عبداللہ بسترم رو جلوۍ #آفتاب بذار
دیدم چیزۍ رو در آغوش دارد مۍبوسد گریہ مۍڪند...
.
#یڪسالونیمپیرهنٺاشڪمنگرفٺ
.
#لحظہۍوصال
چشمانش را گشود و براۍ آخرین بار بہ دورترین نقطه خیره شد. در این مدٺ حتۍ یڪ لحظہ چهره #برادر از نظرش دور نمانده بود. آتش اشتیاق بیش از پیش شعلہ ڪشید و یاد برادر تمام وجودش را پُرڪرده بود.
#لحظہۍوصال نزدیڪ بود. دوباره #خیمہهاۍآتش زده و #سرهاۍبرنیزه، چشمانش را بہ دریایۍ از غم مبدل ساخٺ.
#عمہجانزینبس پلڪها را روۍ هم گذاشٺ و زیر لب گفٺ:
« #السلامعلیڪیااباعبداللہ »
و بہ #بــرادر پیوسٺ.
ــــــــــــــــــــــ
[درسينہامجزمِهـــرِ #زينــب
جا نخواهد شد...]
.