روضه علی اکبر جوان بـزرگـت كـردم و خيرت نديدم  گلـي از گـلشن رويــت نچيدم   تو گل بـودي نه وقت چيدنت بود  جـوان بـودي نه وقت مردنت بود   عـزيـز مـن چه وقت رفتنت بود  چه وقت زير خاك خوابيدنت بود   عـزيـزم رفـتي و از مــا بريدي  بـه ســوي آسـمانها پر كشيدي   فلــك آخــر تـوانـم را گرفتي  ز دســتـم نـو جـوانم را گرفتي   خـدايـا بـي سرو سامانم امشب  اسيــر درد بـي پـايـانم امشب   گريز: اگر شما ببينيد پدري كنار جسم بي جان جوانش ناله ميزند ، چه ميكنيد؟...   حتما به او تسليت مي گوييد ، اشك چشمانش را پاك مي كنيد ...   ولي بميرم براي پدري كه آمد كنار بدن پاره پاره ي علي اكبرش...    لالـه اش را ديـد پرپر روي خاك  قـطعه قـطعه ريز ريـز روي خاك   داد از كـف طـاقـت و از پـا فتاد  صورتــش بـر صـورت اكبر نهاد   گـل كــجا و صـدمه ي آهن كجا  من كــجا و خنده ي دشمن كجا     ديده بستي يا ز من دل كنده اي؟  دســت و پا زن تا ببينم زنده اي    كوفيان چه كردند؟ تسليت دادند؟ اشك چشمان حسين را پاك كردند؟ نه ، تا اين پدر صورت به صورت علي گذاشت صداي هلهلـه ي كوفيـان بلنـد شـد ،  ديدند بانويي مجلله از سوي خيمه ها آمد و زير بغلهاي حسين را گرفـت و بـه  خيمه برگرداند ، همه گفتند: اين زن را چه كسي مي شناسد؟ جواب آمد: ايـن دختر علي ( زينب س) است...   مي خواهم بگويم اينجا زينب زير بغل برادر را گرفت ، اي كاش مَحرمي هم بود و زينب را تسليت ميداد ، كجا؟ آن زمان كه لب به رگهاي بريده ي حنجر برادر   گذاشته بود...    يـافـت آن گـل را ولي پرپر شده  پـاره پـاره پـيـكري بي سر شده    گفـت:آيـا يـوسـف زهــرا توئي  آن كـه مـن گم كرده ام آيا توئي   گرچه سر تا پاي تو بوسيدني است  ليـك يك جـا براي بوسه نيـست  👈دعوتیدبه‌:کانال نوای ذاکرین 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 ایتا👇👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aramesh113