مسافر کربلا در بلا افتاد قلبم تا که گفتم کربلا یا که گفتم - یا حسین و - یا که گفتم کربلا بی سبب هرگز نباشد گر به چشمم گل شکفت آسمانی شد دلم هر جا که گفتم کربلا قبل ازین بی بال و پر بودم ، جدا از آسمان پر گشودم تا خدا حالا که گفتم کربلا گوهر از دریای چشمانم به خاک افتاده است هر زمان پیدا و ناپیدا که گفتم کربلا در کنار مرقد خون خدا مأوا گرفت هر زمان با عشقِ آن مولا که گفتم کربلا خویش را در نینوا دیدم شرر افروخته در میان شعله نجوا که گفتم کربلا ناگهان افتاد در جوش و خروشِ تشنگان در تلاطم شد به هر دریا که گفتم کربلا اشتیاق کربلا را داشتم ، از آن سبب غرقِ در خون شد دلِ شیدا که گفتم کربلا واقعیّت داشت بی تاب و تبی در چشمِ من همره "یاسر" به هر رؤیا که گفتم کربلا oo محمود تاری "یاسر"کانال نوای ذاکرین:(ایتا) 👇👇👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⚡⚡⚡⚡⚡⚡ کانال نوای ذاکرین :(تلگرام) 👇👇👇 T.me/navayehzakerin مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش