من گلی از گلشن پیغمبرم لاله ای از بوستان حیدرم فاطمه ام ابیها مادرم بر پدر همواره یار و یاورم کوه صبرم صبرخم شددربرم بر گل باغ ولا غم پرورم بردوسروفاطمه هم خواهرم هرکجا باهر دوگل همسنگرم بحرعصمت را هماره گوهرم باشد از زهرا وحیدر جوهرم یک زن واین داغ های جانگداز از حسین غافل نبودم در نماز روزگاری سایه بر سر داشتم جد اطهر چون پیمبر داشتم مرتضا خورشید انور داشتم بر سرم ساقی کوثر داشتم سایه ای از لطف مادر داشتم نور دیده شش برادر داشتم شش برادر شش دلآورداشتم قاسم و عباس و اکبر داشتم کودک ششماهه اصغر داشتم عون وعبدلله و جعفر داشتم هستم اینک زین همه گل بی نصیب دختر خورشیدم و گشتم غریب هستی ام درکربلا گشته شهید لاله هایم در یم خون آرمید براسارت نقشه هادشمن کشید داغ بر روی دلم آمد پدید کودکی دنبال بابا می دوید زجر میزد ناله اش عمه شنید وای از شام بلا و آن پلید صوت قرآن بود در بزم یزید چوب خزران برلب یارم رسید کاروان غم دگر شد نا امید نازدانه دل از این دنیا برید ناله هازد تاکه مرگ خودخرید زین همه آلام مویم شد سفید (صانعی)این خاطرات زینب است قهرمان کربلا جان بر لب است سیدکمال میرصانعی ۱۴۰۱/۱۱/۱۶ 🏴🏴🏴🏴🏴 👈دعوتیدبه‌:کانال نوای ذاکرین 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 ایتا👇👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aramesh113