اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبَاالْحَسَن یا موسَی بْنَ جعفر ---------- این که می آید ز خلوتگاه دوست ناله ی زنجیر یا آوای اوست کیست این افتاده در کنجِ قفس می کشد در موج اشک و خون نفس زورق اشکش که در خون می رود آتش آهش به گردون می رود کنج زندان صوت جانسوزِ چه کس با غُل و زنجیر گشته همنفس در غُل و زنجیر شیر حق اسیر گوشه ی زندان نباشد جای شیر حضرت موسی بن جعفر بی قرار جز غبار غم ندارد غمگسار آن که با خود عشق را همراه کرد قعر زندان را عبادتگاه کرد گوشه ی زندان کین سخت است سخت در عبادت این چنین سخت است سخت از شرار آهِ دل آئینه سوخت ناله ای آتش گرفت و سینه سوخت آنچه از او دیده در خون می رود آهِ شبگیری به گردون می رود ناگهان در بحر توفان می شود نامسلمانی مسلمان می شود آن به خلوتگاه جانان برده ره روز را نشناسد از شام سیه گرچه سرسبز است مانده خون به دل چون درختی در میان آب و گِل می زند سوسو چراغِ چشم او دارد آن مرد از رهایی گفتگو شعله های آهِ او گردد خموش می رسد فریادِ خَلِّصْنی به گوش این شده مسموم از زهر جفا جانش از زندان تن گردد رها طور جان را وسعتِ سیناست او یوسف آل علی ، موساست او تا خزان می روید از عمق نگاش ارغوانی می شود گلبرگ هاش طایر گلزار حق ، گلگون نفس شد شهید از زهرِ کین کنج قفس از درون محبسِ خصم زبون پیکرش در اوجِ غربت شد برون در فضا پیچید ناگه بوی سیب حمل می شد پیکرش امّا غریب سینه از ماتم در آتش شعله ور دیده از غم در فراز و در نشیب جسم او بر شانه های اهلِ درد سینه ها لبریز از داغِ طبیب از اُفق های غم انگیز فلک می رسید آوایی از اَمَّنْ یُّجیب روی تابوتِ غمش باید نوشت بر حبیب خود فدا شد این حبیب گرچه در زندان شده مویش سپید لیک در میدان نشد شَیْبُ الْخَضیب گرچه شد خَلِّصنی اش تفسیر لیک روی نی رأس اش نگردیده خطیب گرچه شد معصومه اش اندوهگین کس نزد بر دختران او نهیب چشم هستی غرقِ در خون از غمش قلبِ "یاسر" از غم او ناشکیب oo محمود تاری "یاسر" ┄┅═══••↭••═══┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 👈دعوتیدبه‌:👇 ایتا👇👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aramesh113