─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ شکـر خدا نعش تو را بی سر ندیدند زخـم ســنان بر روی آن پیکر ندیدند شکر خدا که شــیعیان بودند آن روز مردم تو را بی یار و بی یاور ندیدند شکر خـــدا آن روز دخـــترها نبودند پای تو را آن لحظه ی آخــــر ندیدند دوری تو از خـانواده بـد نبــــــوده_ _وقتی تنت را این چنین لاغر ندیدند ساقت شکســته بود اما سینه ات را در زیر پای ســـرخ یک لشکر ندیدند آقا خدا را شکــــر مردم حنجــرت را درگیر با کنــــدی یک خنجــر ندیدند هر چند روی تخته ی در بود جسمت اما در آن زخــــمی ز مـیخ در ندیدند هم دختــرت رنگ اســــارت را ندیده هم خواهـــرانت غارت معجر ندیدند هم پیکرت عریان نمانده روی خاک و هم غـــارت انگشت و انگشتر ندیدند جانم فدای آن غریبی که به جسمش جایی برای بوســـه ی خواهر ندیدند شعر:وحید محمدی ۲۵ بهمن ۱۴٠۱ 🇮🇷🎤🇮🇷🎤🇮🇷🎤🇮🇷 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 👈دعوتیدبه‌:👇 ایتا👇👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aramesh113