(نقد جان)
کاشکی آه شب اثر میداشت
شب تنهاییام سحر میداشت
کاش تا شهر آرزو ، یک چند
مرغ جان رخصت سفر میداشت
این رباط کهن نه منزل ماست
آدمی کاش بال و پر میداشت
قفسم را به جانب صحرا
روزنی بود یا که در میداشت
سوختم ز انفعال بی ثمری
این شجر کاش بار و بر میداشت
جان ز هجران به لب رسید ای کاش
یار از چهره پرده برمیداشت
همچو بالای فتنهخیز قدش
جلوہ کی سرو کاشمر میداشت
دل به خال لبش اسیر آمد
کاش یار از دلم خبر میداشت
نقد جانی که بود ، آوردیم
با یکی جلوہ کاش برمیداشت
کاش بر این بضاعت مزجات
يوسف مصر جان نظر میداشت
(واصل) از بهر دیدنش میداد
جان و دل صدهزار اگر میداشت
بوی گل خیزد از گلش که به دل
مِهر موعود منتظر میداشت
شادروان حاج محمد آزادگان (واصل)
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتیدبه:↙️
#کانال_تخصصی_نوای_ذاکرین#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
Eitaa.com/navayehzakerin2@Aramesh113