⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁 شخصی بنزد خلیفه هارون الرشید آمد و ادعای دانستن علم نجوم کرد . بهلول که در آن مجلس حاضر بود و اتفا قا آن منجم در کنار بهلول قرار گرفت . بهلول از او سئوال کرد : آیا می توانی بگوئی در همسایگی تو چه کسی نشسته . آن مرد گفت : نمی دانم . بهلول گفت : تو که همسایه ات را نمی شناسی ، چطور از ستاره های آسمان خبر می دهی ؟ آن مرد از حرف بهلول جا خورده و مجلس را ترک کرد. 👉 🍃 🌺🍃