••🥀 امام محمد باقر میفرمایند: به آب می نگرم؛ روضه میشود تکرار.... به یاد العطش روز های دشوارم... هنوز... هنوز لحظه گودال خاطرم مانده هنوز فکر حسینم،هنوز میبارم ••🥀 تمام کودکی ام با رقیه یکجا سوخت... هنوز که هنوز است من عزادارم... نرفته از نظرم عمه ام زمین میخورد...💔 تنم میانه بازار برده ها لرزیده بلا کشیده شام سیاه بازارم... ••🥀 امام با چشمای اشکبار میگه : عمه هایم چقدر ترسیدند... کوچه های شلوغ را دیدند... مست ها آمدند رقصیدند..... به سر روی نیزه خندیدند... ••🥀 همه عمر خودم پریشان بودم یاد جدم همیشه گریان بودم آی مردم... حسین عطشان بود... آبروی قبیله عریان بود... در ادای حق پیمانه غیور است دلم من به یک جرعه خرابِ دو جهان خواهم شد . .