به ساحت مقدس حضرت علی ع غزل ش ۵۸ خلافت ... بمیرد اسب نادانی که نشناسد سوارش را خلافت دست نا اهلان چرا داده مهارش را ؟! چرا چون مرغ دست آموز در حبس غلاف آورد امیر لافتایی ها شکوه ذوالفقارش را ؟! علی این پا و آن پا می کند صید خلافت را چو آن شیری که گریان می شود صید شکارش را چه میدان ها که از تیغ علی دشمن گریزان بود شگفتا که نمی بستند بیراه فرارش را ! اگر ساقی کوثر شد بدون شک دلیلی داشت فقط کافی است یک ره بنگری چشم خمارش را علی را جور دیگر دوست دارد کردگار من هنرمندی که بی شک می پرستد شاهکارش را جهان مرتضی کم کم عوض می گشت و می بایست به روی و موی زهرا بنگرد لیل و نهارش را انار سرخ خندان بر سر شاخ است یا نیزه؟! کدامین زن سر فرزند می کاهد ویارش را ؟! زنی چون کوه محکم مثل دریا پر طمأنینه زنی میراث برده از نبی جنس وقارش را عصب سوزان بینایی است نور بیقرار او سزد کز چشم مشتاقان نهان سازد مزارش را به لشگر احتیاجی نیست هنگامی که مولایم هوا دارند فرزندان ، یمینش را ...یسارش را .... به شمشیر علی زیر و زبر می شد سپاه کفر ولی یک عده دوشیدند سهم افتخارش را قدم هایش چنان محکم که بر پیشانی معبر توان جستن مسیر گام های استوارش را شگفتا شاعر بیدل که با مهر علی جان یافت و رهن دین و آیین کرد قلب داغدارش را اگر چشمش سیاهب می رود، سرگیجه می گیرد توان فهمید از نبض غزل افت فشارش را . ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ ‌╔═💎💫═══╗ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝