۷ . در گوشه ای ز میدان،مانده غریب و تنها از بهر کشتن او،پر شده دشت و صحرا ای وای از این مصیبت۲ اهل حرم صدای،هل من معینش آید با سنگ کین دشمن،خون از جبینش آید ای وای از این مصیبت۲ بس که زدند بر او تیر،دیگر ز پا فتاده در موج خون نشسته،سر بر زمین نهاده ای وای از این مصیبت۲ نور خدای داور،از چهره اش هویداست شمر آمده به سویش،در قتلگه چه غوغاست ای وای از این مصیبت۲ ای وای من ز چه شمر،بر سینه اش نشسته سوی حسین خواهر،دخیل گریه بسته ای وای از این مصیبت۲ شمر لعین بی دین،خنجر ز کین کشیده قامت زینب او،از این ستم خمیده ای وای از این مصیبت۲ پرده ی حرمتش را،از ظلم و کین دریدند سر مقدسش را،در موج خون بریدند ای وای از این مصیبت۲ حسین میان گودال،خون از گلویش جاری است اهل حرم پریشان،هنگام سوگواری است ای وای از این مصیبت۲ بعد از شهادت او،آتش زده به خیمه تنش به روی خاک و،سرش به روی نیزه ای وای از این مصیبت۲