▪️▪️▪️▪️▪️▪️ باز اسم کوفه آمد درمیان و نام شام آه آه از صبح کوفه وای وای از شام شام روزِ اندر پیش چشمم، تیره تر آید ز شب بشنود گوشم اگر از خلق دوران، نامِ شام ابتلای کربلا و ماجرای کوفه را محو کرد از لوح هستی، محنت و آلام شام بی حیایی بین که با یک دیگر از قتل حسین می نمایندی مبارک باد، خاص و عام شام آن یکی نان از تصدّق داد، آن خرما؛ ببین اهل بیت مصطفی را این بُوَد اکرامِ شام آه از آن ساعت که زینب بر سر بازار دید می زنندش سنگ بر سر، از در و از بام شام چون نسوزم ز آتش این غم؟ که از کین ریختند آتش اندر فرق عابد، خلق خون آشام شام «جودیا» شام است زان رو تیره تا صبح ابد کامد اندر دهر از صبح آن چنان تا شام شام مرحوم جودى ورود اهل بیت علیهم السلام را به شام تار اینگونه توصیف مى‏فرماید: روایت است كه چون اهل بیت شاه شهید شدند داخل شام از جفا و جور یزید از آن طرف همه را دست از حناء رنگین از این طرف همه پاها ز خار ره رنگین از آن طرف به فلك بانگ طبل و بربط و ناى از این طرف همه در ناله حسینم واى از آن طرف همه طفلان سنگ در دامن از این طرف همه فرق شكسته در شیون از آن طرف به كف جمله جام‏ هاى شراب از این طرف دل طفلان ز قحط آب كباب از آن طرف به هیاهو ز پیر تا برنا از این طرف سر اكبر مقابل(لیلا) از آن طرف همه در عشرت و مباركباد از این طرف به سنان رأس قاسم(داماد) از آن طرف همه را در بدن لباس حریر از این طرف همگى بسته غل و زنجیر از آن طرف همه طفلان به روى دوش پدر از این طرف به سر نى سر على اصغر از آن طرف همه در غرفه ‏ها لب خندان از این طرف به فغان روى ناقه عریان از آن طرف به پس پرده اهل بیت یزید از این طرف سر زینب برهنه چون خورشید از آن طرف همه بنشسته روى كرسى زر از این طرف همه استاده فرق بى معجر از آن طرف سر شوم یزید را افسر از این طرف سر شه پر ز خاك و خاكستر از آن طرف ز جفا چوب كین به دست یزید از این طرف لب و دندان خشك شاه شهید جهان به دیده جودى سیاه چون شب شد چو در خرابه بى سقف جاى زینب شد حضرت امام باقر (علیه السلام) از پدر بزرگوارش زین العابدین (سلام الله علیه) روایت نموده كه آن حضرت فرمودند: مرا بر یك شتر لنگ و لاغرى نشانده و سر پدرم را بر علمى نصب كرده، و بانوان را بر قاطرها نشانده و اراذل و اوباش اطراف ما را گرفته بودند😭 اگر كسى از ما می خواست گریه كند نیزه بر فرقش می‏زدند پیوسته بدین منوال بودیم تا به دمشق رسیدیم در آنجا جارچى جار می‏زد یا اهل الشام هولاء سبایا اهل البیت الملعون. مرحوم سید در لهوف می نویسد: همین كه اهل بیت رسالت سلام الله علیهم آن همه جمعیت و ازدحام از اهل شام دیدند علیا مكرمه ‏ام كلثوم علیها السلام شمر پلید را طلبید و به او فرمود: اى شمر من امروز یك حاجت به تو دارم. شمر گفت: چه حاجت دارى؟ فرمود: ما را از دروازه‏اى ببر كه جمعیت كمتر باشد و نیز دستور بده این سرها را از میان ما زن ‏ها دورتر برده مردم به تماشاى آنها مشغول شوند و از ما منصرف گردند. آن حرامزاده خبیث مخصوصاً گفت سرها را از میان محمل‏ هاى زنان عبور بدهند كه مردم بیشتر به تماشا آیند... 😭 و امام سجّادعلیه السّلام هنگام حركت به طرف شام این شعر را می خواند: اقاد ذلیلًا فی دمشق كانّنی من الزّنج عبد غاب عنه نصیر وجدّی رسول الله فی كلّ مشهد وشیخی امیر المؤمنین امیر فیالیت لم انظر دمشق ولم اكن یرانی یزد فی البلاد اسیر یعنى در شهر شام با خوارى كشیده مى شوم، چندان كه گویى من برده اى از زنگبار هستم كه مولایش از او غایب شده است، و حال آنكه، جدّ من رسول خدا صلى الله علیه و آله بر خلق جهان ، و بزرگ فامیل من امیرمؤ منان على وزیر رسول خدا صلى الله علیه و آله است. شاعر: مرحوم جودی ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه👇👇 انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝