سایۀ سوختنِ خیمه به دیوار افتاد گذرِ زینب از این کوچه به بازار افتاد پای آتش به دَرِ خانۀ گُل ها وا شد غنچه ای سوخت،به پهلوی گُلی،خار افتاد 🔹گریه برا حضرت زهراسلام الله علیها با ناله خوبه امام صادق علیه السلام فرمود : خدا رحمت کنه شیعه ای که برا مادر ما بلند گریه کنه. کینه و بغضُ حَسد دست که دادند به هم دستِ مادر وسطِ معرکه از کار افتاد تا که یک بار نیفتد پدری روی زمین مادری پیشِ نگاه همه صد بار افتاد 🔸نمیخوام علی زمین بخوره، من هزار بار زمین بخورم عیبی نداره، علی خیبر شکنِ و یدالله علی زمین نخوره ... روضه بگم صدا ناله ت بلند شه، خانم جان ، ندیدی علی زمین بخوره.. نمیخواستی علی زمین بخوره .. اما چه کنم بزارید بگم فاطمیه ست .. ▪️سه جا سراغ دارم علی خورد زمین .. یکبار وقتی خبر دار شد ، زهراشُ از دست داده ... نوشتن جلو دَرِ مسجد دید بچه ها دارن می لرزن ،حسنم ،حسینم .. چی شده بابا ..؟ تا گفت بابا .. مادر از دنیا رفت .. سلمان میگه دیدم « فسقط علی وجهه » علی جلو چشم همه با صورت افتاد... 😭 هیچکی تا حالا این صحنه رو ندیده بود بدر و اُحُد و خیبر و احزاب .. تو سخت ترین نبردهای تن به تن ، کسی زمین خوردن علی را ندیده بود .. خورد زمین ... 😭 یه جا دیگه هم خورد زمین.. ( خدا هر کی عزیز داره براش نگه داره.. بعضی ها داغ میبینن ، اما یه جور داغِ که میتونه آدم باهاش کنار بیاد ، خانواده های شهدا را ببینید .. ندیدن بدن عزیزشون چه بلایی سرش اومده. چقدر سخته آدم نباشه مسافرت باشه ، بره مثلا یهو صبح بهت خبر بدن پاشو بیا بری ببینی عزیزت جنازه ش تو سرد خونه اس ، به لحظۀ آخرش نرسی... چقدر سخته ، داغ داغِ سخته ، اما یه وقتی آدم با اون عزیزش حرف میزنه لحظۀ آخر اینقدر باهاش حرف میزنی خودت چشماشو میبندی خودت پارچه روی صورتش می کشی باهاش کنار می آیی.. اما نباشی ، مریض باشی یه جای دیگه باشی یک دفعه بهت خبر بدن یک دفعه بفهمی ..) وای از دلِ علی که اومد تو حجره دید پارچه رو صورت فاطمه اس...😭 اسماء میگه دیدم زانوهاش لرزید .. خورد زمین...😭 هی میخواست بلند شه این چند قدم رو تا بدن راه بره نتونست.. میگه دیدم علی با زانو اومد کنارِ بدن .. یه جای دیگه ام زمینخورد، اونم کنارِ قبر وقتی بدنِ زهرا رو بغل کرد...😭 گـــــــریز👇 علی جان سه مرتبه زمین خوردی اما هیچکدومش با نیزه نبود با سنگ نبود با شمشیر نبود حُسِینت بالایِ ذوالجناح ... حسین .... «فَوقفَ یَستریحَ الساعة» ایستاد رویِ اسب یه مقدار استراحت کنه به نیزه تکیه داده بود، نانجیب گفت هر کی سنگ داره بیاره حسینتُ سنگ باران کردن پیشونیش رو شِکوندن پیراهنش رو بالا زد حرمله روی کُندۀ زانو نشست قلبشُ هدف گرفت ... حسین ...😭 اینجا مرحوم مفید میگه : هر کاری کرد تیرُ از روبرو در بیاره نشد کمر رو خم کرد .. تیرُ از کمر بیرون کشید .. خون مثل ناودان میریزه .. هر کاری کرد خودشو رویِ اسب نگه داره نشد ... آخ ... با صورت از بالایِ ذوالجناح ...😭 بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد .. آااای حسین ...😭 ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال↙️↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💠═╝