شعر مرثیه گودال تشنه بود و جگرش سوخت حسین از عطش بال و پرش سوخت حسین آسمان را همه تیره می دید آسمان در نظرش سوخت حسین بر روی خاک نفس بند آمد، خاک در زیر سرش سوخت حسین نیزه ای خورد به پهلو و کمر مثل مادر کمرش سوخت حسین ناله می کرد زِ تل خواهر او... چون دل شعله ورش سوخت حسین ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ ↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️ =صَــــدَقِہ جاریِہ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال↙️↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9