◾️دو نفری که از راه رسیدند و پیکر مطهر حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها را به خاک سپردند ... در نقل‌ها آمده است: زمینی که آستانه حضرت معصومه علیهاالسلام در آن واقع است، «بابلان» نام داشت. این زمین پیش از آنکه مرقد مطهر آن حضرت شود، بنایی نداشت و مِلکی از ملک‌های «موسی بن خزرج» بود. این زمین را موسی بن خزرج برای مدفن آن حضرت معیّن کرد. 🔘 آل سعد در این سرزمین سردابی حفر کردند تا آن را مقبره حضرت معصومه علیهاالسلام قرار دهند. پس از آنکه جنازه مطهر آن بی‌بی بزرگوار را غسل دادند و کفن کردند، میان آل سعد گفت وگو شد که چه کسی داخل قبر شود و جنازه را در سرداب به خاک بسپارد. سرانجام اتفاق کردند که شخصی به نام «قادر» که سیّد پرهیزکاری بود، داخل قبر شود و آن گوهر پاک را دفن کند. فلّما بَعَثوا إلیها رأَوا راکبَین سریعَین مُتلثمَّین یأتیانِ مِن جانب الرَملة فلّما قرّبا مِن الجنازة نَزلا و صَلَّیا علَیها ▪️چون به سراغ آن پیرمرد رفتند، ناگاه از جانب صحرا دو سوار نقاب دار پیدا شدند. همین که نزدیک جنازه رسیدند، از مرکب پیاده شدند و بر جنازه حضرت معصومه علیهاالسلام نماز گزاردند. و دَخلا السّرداب و أخَذا الجِنازة فدَفناها ثمّ خرَجا و رکبا و ذهَبا و لم یَعلم أحدٌ مَن هُما ▪️سپس داخل سرداب شدند و جنازه را دفن کردند. آن گاه بیرون آمده و رفتند و کسی نفهمید آنها چه کسانی بودند. (بعضی احتمال داده‌اند که آن دو نقابدار، امام رضا و امام جواد علیهماالسلام بوده اند.) 📚بحارالانوار، ج ۶۰، ص ۲۱۹ ✍مثل این ماجرا، کربلا هم رخ داد اما به شکلی دیگر... ... مردان بنی اسد هر چه کردند، نتوانستند عضوی از اعضای سیدالشهداء علیه‌السلام را تکان دهند؛ فبَينَما هُم كذلك إذاً بِفارسٍ قد طلَعَ عليهم مِن جانبِ الكوفة و قد ضيّقَ لِثامه. ▪️مانده بودند که چه کنند تا در همین حال، یک سواره نقاب‌داری از جانب کوفه نمایان شد. نَزلَ عن ظَهرِ جَواده، و جَعلَ يَتخطّى القَتلىٰ واحدًا بَعد واحدٍ و هُو مُنحَني الظَّهر، ▪️آمد و از اسبش پیاده شد؛ بین کشته‌های دشت کربلا، قدم برمیداشت در حالی که کمرش تا شده بود. حَتّى إذا وَقع نَظَرُه علَى جَسد الحُسين عليه‌السّلام رَمىٰ بِنفسه عَليه، و احْتَضنَه، ▪️تا اینکه نگاهش به پیکر پاک سیدالشهداء علیه‌السلام افتاد؛ آمد و خود را به روی آن پیکر پاک انداخت و او را در بر گرفت. و جَعلَ يَشمُّه تارةً، و يُقبّلُه أُخرىٰ، و هُو يَبكي و قَد بَلّ لِثامُه مِن دُموعِ عَينَيه، ▪️گاهی آن پیکر را می‌بوئید، گاهی آن را می‌بوسید ؛ نقاب او از سیلاب اشک چشمانش خیس شده بود. 🩸... مردان بني اسد پیش آمدند تا او را کمک کنند؛ اما امام سجاد علیه‌السلام با یک حالت خضوع و خشوعی فرمودند: أنا أكِفيكُم أمرَه. ▪️من به تنهایی کفایت می‌کنم. به امام گفتند: ای برادر! چگونه تو تنهایی می توانی این بدن را خاک کنی؟! ما همگی نتوانستیم حتی یک عضو از اعضای این پیکر را تکان بدهیم ... فَبَکٰی بُکاءً شَدیداً ▪️در این هنگام امام علیه السلام به شدت گریه کردند و فرمودند: «إنَّ مَعیَ مَنْ یُعینُنی عَلَیه» ▪️همراه من کسانی هستند که مرا در دفن پیکر مطهر پدرم کمک دهند... سپس با دست مبارکشان، بدن مطهر سیدالشهدا علیه‌السلام را بلند کردند و فرمودند: بسم اللّه و باللّه و في سبيل اللّه و علَى مِلّةِ رسول اللّه... 📚الدّمعة السّاكبة، ج۵‌‌ ص۱۱ 📚مقتل الحسين عليه‌السّلام،بحرالعلوم، ص۴۶۶