شعر نو روز پرستار ته یک بخش بلند که پر از درد و غم و بیماریست تکه ای از "تن خورشید فلق گونه ی"صبح به درود همه پاسخ می گفت سبدی داشت که شیرین ترین تلخیِ تاریخِ بشر را به تو اهدا می کرد!! در اتاق ته بخش ،او محبت می کاشت و در آن سوی دگر او به نوزاد عجولِ گلِ سرخ نفس و جان می داد در غروب زنِ زخمیِ جنوب از امیدی می گفت که خودش می دانست در سر کوچه ی تقدیر ،تفأل میزد و نگاهش پر ازمعجزه بود! ونگاهش به شیرینی شرق ،به آن رویش نور ترس و تردید به چشمش می ریخت بر سر تخت پری گونه یِ خرد،پرِ پروانه یِ مادر شده بود بارها من دیدم شبنمِ چشمِ خداوندِ زمین را می شست قلبِ مغلوب محبت و صفا را به طپش می انداخت فکرِ فردا به نفس های قناریِ لبِ پنجره اهدا می کرد صورت سیلی دیگر و تب سرخ همه عاطفه های کج و معوج شده بود!! تو چنان پیچک نوری که تمام دل ما و تمام در و دیواره آن بخش بلند روشن از حجم تو خواهد بودن ای سپیدار بلند و تو ای کاشفِ درد و تو ایوبترین آدمِ حوایِ زمین بوسه بر روح فداکار و شفا بخش تو باد شاعر:لاادری ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال↙️↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه با حضوربرادران و خواهران↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💠═╝