قسمت_پایانی / و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم ۹۹به نفس حاج مهدی سلحشور 😭😭😭😭😭😭😭😭 * تا اومد اذنِ ميدان بگيره، ابي عبدالله بدون معطلي گفت: علي جان برو به ميدان...اما وقتي كه علي اكبر حركت كرد، راوي ميگه ديدم حسين پشتِ سرش راه افتاد...* پیش من سَروْ قَدم، راه برو چند قدم تا کنم قامت تو خوب تماشا پسرم *گفت: علي جان اگه ميخواي بري، اول برو خيمه ي محارم تا بچه ها تو رو خوب ببينن، ميگه:يه وقت نگاه كردم ديدم علي ايستاده، اين زن و بچه دورش حلقه زدن، قربون صدقه اش ميرن، يكصدا ميگن:"اِرحَم غُربَتَنا" علي جان! به غربتِ ما رحم كن. ابي عبدالله فرمود: دست از علي اكبر برداريد، علي محوِ خداست، بذاريد برود ميدان... راهي كرد علي اكبر رو، اما راوي ميگه: از اون لحظه اي كه علي اكبر رو راهي كرد ميدان، حسين ديگه رو پاش بند نشد، هي مي آمد داخلِ خيمه، هي مي اومد بيرون، يه لحظه خودت رو بذار جايِ ابي عبدالله، مخصوصاً اونايي كه جوان دارن، آخه از امام صادق سئوال كردن، آقاجان! بهترين لحظه برايِ يك بابا چه لحظه اي است؟ حضرت فرمود: يه جواني رو بزرگ كنه، اين جوان جلوش راه بره، به قد و قامت اين جوان نگاه كنه، آقاجان! سخترين لحظه برايِ يك بابا كدوم لحظه است؟ فرمود: جلويِ چشمش اين جوان بال و پر بزنه... حالا ابي عبدالله، علي اكبر رو فرستاده ميدان، هي داره ميدان رو نگاه ميكنه، حضرت زينب سلام الله عليها ميگه: يه وقت ديدم حسين هي ميشينه زمين دوباره بلند ميشه، رنگِ رخساره ي حسين عوض شد، گفتم: داداش چه خبر شده؟ گفت: عليم رو كشتن....اما از لحظه اي بگم كه بالا سَرِ علي اومده...* مي ريخت بيرون از دهانش لخته ي خون حالِ پسر، حالِ پدر را محتضر كرد "اَولادُنا اَكبادُنا" يعني پدر را مِقراضِ اهلِ كوفه تقطيعِ جگر كرد بالايِ جسمِ اكبرِ خود داد مي زد زينب كه آمد كارِ او را سخت تر كرد پيشِ جوانش داشت جان ميداد اما مَحضِ حجابِ خواهرش صَرفِ نظر كرد کانال نوای ذاکرین:(ایتا) 👇👇👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⚡⚡⚡⚡⚡⚡ کانال نوای ذاکرین :(تلگرام) 👇👇👇 T.me/navayehzakerin مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش