لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
کوچه ای تنگ ودلی سنگ وصدای ضرب دست بعد از آن سیلی دگر چشمان زهرا وانشد ازهمان شب که علی تابوت رابرشانه برد زائر زهرا شدن جز نیمه ی شبها نشد بعد زهرا مرتضی ماند و غم زخم زبان هیچ کس جز درد پهلو همدم مولا نشد زینبش می گفت من دیدم میان شعله ها مادرم افتاد پشت در و دیگر پانشد سالها رفت و غروبی خیمه ها آتش گرفت هیچ جایی مثل دشت کربلا غوغانشد هیچ جایی خواهری داغی به این سختی ندید هیچ جایی بر سر پیراهنی دعوا نشد آخرش این خاک ایوانش طلایی میشود گنبد و گلدسته ها ی باصفایی میشود این حرم با چار گنبد میشود بیت الحسن هرکسی اینجا بیاید مجتبای می‌شود پنجره فولاد اینجا چه قیامت میکند واقعا اینجا عجب دارشفایی میشود نقشه ی این صحن را باید که از زهرا گرفت هر چه رامادر دهد به چه بنایی میشود حتم دارم ساخت وسازه حرمهای بقیع از همان لحظه که آقا توبیایی میشود می‌رسد روزی با دستان پر مهر شما از رواق وصحن اینجارونمایی میشود آخرشم من مطمئنم این گره وا میشود این حرم زیباترین تصویر دنیا میشود هر چه خواندم دربقیع از سینه عقده وانشد هرچه گشتم قبر زهرا مادرم پیدا نشد راه مارا بسته بودن هر چه من میخاستم تاروم در پیش قبر مادر سقا نشد سربه دیوارش نهادم روضه ها خواندم ولی هیچ از روضه هایم روضه زهرا نشد اینکه حسینی شدم حواله زهراست لطف قدیمی و چند ساله زهراس سوز دل واشک اه دست خودم نیست میشه عوض گریه ها وناله های زهرا فاطمه خود مرثیه سرای حسین است میهن ماخاک کربلای حسین است ↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️ 💠💠