🩸کسی‌که همیشه دست نحسش بر روی زن‌ها بلند بود ... به روایت منابع متعدّدی از اهل سنّت: لَمَّا مَاتَتْ رُقَیَّةُ بِنْتُ اَلنَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَبَکَتِ اَلنِّسَاءُ عَلَیْهَا 🔹وقتی که حضرت‌ رقیه دختر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله از دنیا رفت، زن‌های مهاجرین و انصار، شروع به گریه‌کردن نمودند. فَجَاءَ عُمَرُ یَضْرِبُهُنَّ بِسَوْطِهِ 🔸عمر به سراغ آن‌ها رفت و با تازیانه‌اش شروع به کتک‌زدن آن‌ها نمود. فَأَخَذَ اَلنَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِیَدِهِ وَ قَالَ مَهلاً یَا عُمَرُ دَعْهُنَّ یَبْکِینَ 🔹در این هنگام رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به سراغ او رفته و دست نحسش را گرفته و فرمودند: دست بردار ای عمر! رهایشان کن تا گریه کنند. 📚مسند احمد،ج ۱ ص۲۳۷ 📚مستدرک الحاکم،ج۱ ص۳۸۱ 📚السنن الکبری،ج ۴ ص۷۰ 📚الاستیعاب،ج۳ ص ۵۶. ✍ تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مُجمل... اینجا که کینه‌ای در کار نبود، اینگونه زن‌ها را کتک می‌زد... وای از آن ساعتی که خودش اعتراف کرده و می‌گوید: فَذَکَرْتُ أَحْقَادَ عَلِیٍّ وَ وُلُوعَهُ فِی دِمَاءِ صَنَادِیدِ الْعَرَبِ، وَ کَیْدَ مُحَمَّدٍ وَ سِحْرَهُ، فَرَکَلْتُ الْبَابَ وَ قَدْ أَلْصَقَتْ أَحْشَاءَهَا بِالْبَابِ تَتْرُسُهُ ▪️پشت در،کینه‌هایم از علی (علیه‌السلام) و ولع او در ریختن خون قهرمانان عرب و _ العیاذبالله _ نیرنگ محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و جادوگری های او به یادم آمد، دیگر امان ندادم و با پایم چنان لگدی به در زدم که ... 📚 بحارالانوار ج۳۰،ص۲۸۷ 🗒 آتش‌زدن بـــه خانـــه‌ی مــولا بهانـــه بـود مقصــود خصم کشتن بانوی خانـــه بـود از آن به باب وحی لگد زد عــدو کـــه دید جـان علی بــه پشت در آستانــه بـــــود بــــا آن‌همــه سفـــارش پیغمبـــر خــــدا پـاداش دوستــــی علی تازیانــــه بـود ؟ آنکس که داد نسبت هذیان به مصطفی از کینه‌اش به صورت زهرا نشانه بـــود در حیرتـم چگونـــه به زهـــرا مغیره زد کز جـــای تازیانــــه‌ي او خون روانــــه بود... ↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠