#مصائب_هجوم_به_بیت_ولایت
🩸
وقتی که امیرالمومنین «علیهالسلام» با همسرِ به خاک و خون افتادهاش، روبرو میشود و عبای خود را بر روی آن حضرت میاندازد...
در نقلها آمده است:
📋
ﻓَﺨَﺮَﺝَ أﻣﻴﺮُﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦَ ﻋﻠﻴﻪﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻣِﻦ ﺩﺍﺧﻞِ ﺍﻟﺪَّﺍﺭ ﻣُﺤﻤَّﺮَ ﺍﻟﻌَﻴﻦِ دَائِرَ الْحَدَقَتَيْنِ ﺣَﺎﺳﺮاً، ﺣﺘّﻲ ألقیٰ ﻣَﻠﺎﺀَﺗَﻪ ﻋَﻠَﻴﻬﺎ ﻭ ﺿَﻤَّﻬﺎ إلیٰ صَدْرِهِ
▪️امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در حالی که چشمانش
سرخ شده بود و
حدقه در کاسهٔ چشمانش میچرخید و سر و پایش
برهنه بود، از داخل خانه بیرون آمد و اول
عبایش را بر روی صدیقه کبری سلاماللّهعلیها انداخت و آن بانو را بلند کرد و به سینه چسپاند.
📋
وَ صاحَ بِفضّةَ: ﻳﺎ فِضّةُ ﻣَﻮﻟﺎﺗُﻚِ ﻓَﺎقْبِلی ﻣﻨﻬﺎ ﻣﺎ ﺗَﻘﺒَﻠﻪ ﺍﻟﻨﺴﺎﺀُ ﻓَﻘَﺪ ﺟﺎﺀَﻫﺎ ﺍﻟﻤَﺨﺎﺽُ ﻣِﻦَ ﺍﻟﺮَّفسةِ ﻭ ﺭَﺩِّ ﺍﻟﺒﺎبِ، ﻓَﺎﺳﻘَﻄَﺖ ﻣُﺤﺴﻨﺎ.
▪️و فریاد زد: فضه بیا! سروَرت فاطمه سلاماللهعلیها را دریاب؛ که از
لگد و
ضربهٔ دری که به او خورده، درد زایمان گرفته و محسنش سقط شده است...
📚هدایة الکبری ،ج۱ ص۴۰۷
📚بحارالانوار ج۵۳ ص۱۹
📚الهجوم علی بیت فاطمه سلاماللهعلیها،ص١٢٠
✍این قصهی پایان رسیده، ابتدا هم داشت
این خانهی تاریک، روزی سرصدا هم داشت
این زن که حالا پوستی بر استخوان ماندست
هر نیمه شب در سجدهاش «یا ربّنا» هم داشت
خونابه های گوشِ بانو خوب میدانند
این گوش پاره گوشواری از طلا هم داشت
یا لَلْعجب اوباش، زهرا را چه بد کشتند!
در کوچهای که خانم آنجا آشنا هم داشت!
ثانی لگد میزد، بقیه کیف میکردند
نامردِ کوچه، دوستانی بیحیا هم داشت
درْ روی زهرا ماند، در را هم لگد کردند
تو فکر کن آن لحظه بار شیشه را هم داشت!
مردان نمیفهمند، بهتر که نمیفهمند...
اوضاع زهرا پشت در «فضه بیا» هم داشت
یک سیلی معروف و صدها سیلی پنهان
بین شلوغی ضربههایی بیهوا هم داشت
مولا عبا انداخت بر رویَش، ولی زهرا
یک چادر افتاده زیر دست و پا هم داشت...
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان
#تخصصی_نوای_ذاکرین
#آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
کانال↙️↙️
Eitaa.com/navayehzakerin2
ابرگروه↙️↙️
#ابرگروه_نوای_ذاکرین
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9