ای طبیبا نظری کن دل بیمار مرا آنقدر گریه کنم تا بخری بار مرا قدر یک سال، فقط گریه بدهکارم من(۲) کرمی کن ، بپذیر ، عمر بدهکار مرا پهن کردم سر راه تو بَساطم ای دوست تا که رونق دهد احسان تو ، بازار مرا ما که رونقی نداریم اصلا بازارمون کساده بدون تو آقا یه نظری کن پرده پوشی تو پایم به حرم وا کرده به کناری نزدی ، پرده ی اسرار مرا چی برات آوردم؟! گردنی کج ، سرِ پایین ،به پناه آمده ام به خدا گری کنی گریه نکنی من میخونم و میرم ضرر کردی سفره ی سالت داره جمع میشه وا گردنی کج ، سرِ پایین ،به پناه آمده ام آخرِ سال ، تو سامان بدهی کار مرا آمدم تا که بگویم به خودم بد کردم تا که اسباب شفاعت کنی ، اِقرارِ مرا سامرا روضه به پا میکنی آقا ،تنها یاریِ خویش ببر دیده ی خونبار مرا آخرِ کار شده ، شوق شهادت دارد پس به تأخیر مینداز ، تو دیدارِ مرا حالا با آقا بریم کنار جد غریبش روضه رو شروع کنیم چِقَدَر بی ادبی شد به امام هادی (۲) سخت کرده بخدا روضه ی او ، کار مرا جایِ معصوم مگر بزم شراب است آقا گوش کن روضه ی این قلبِ عزادارِ مرا اول روضه زیاد اذیتت نمی کنم ببرم همونجایی که همیشه روضه ها گریزش به همونجاست توخودت گفته ای: خون گریه کنم هر جایی که بگویند غمِ عمه ی بی یارِ مرا وسط بزم شراب عمه ی ما گیر افتاد... خوبه که بعضی چیزارو بعضی ها نمی گیرند باید یه جا یه مرتبه گیر بیفتی تا بفهمی یعنی چی اصلا باور نمی کرد یه روزی گذارش به بزم شراب بیفته وسط بزم شراب عمه ی ما گیر افتاد گفت :یارب برسان میر و علمدارِ مرا یا صاحب الزمان ببخش آقا امروز پدر شما اینجوری از خونه اومد بیرون به خدا اگه ما بفهمیم ، روضه قتل امام ، شهادت امام چیه بعضی ها هنوز یاد نگرفتند روز شهادت مشکی بپوشند فَخَرَجَ أبومُحَمَّد حاصِراً پا برهنه اومد بیرون مَکشوفُ الرَّأس امام حسن عسکری امروز بدون عمامه اومد بیرون مشقوقُ الثِّیاب گریبان پاره کرد بعضی ها اعتراض کردند حضرت فرمود شماها چه می فهمید موسی در فقدان برادرش هارون ، گریبان پاره کرد آقاجان بابات رو مسمومش کردند قطعا شما نگذاشتی با لب تشنه بمیره قطعا بالا سرش بودی حالا داری میری تشییع جنازه اینجوری رفتی پس جواب اونایی که گفتند چرا عمه ات ، توی مجلس یزید گریبان پاره کرد رو دادم دستاش رو بسته بودند توی پلّکان مجلس یزید ، دونه دونشون رو قرار داده بودند هر کی میومد بره ، آب دهان می انداخت این تازه اولش بود هر چی مست و دلقک بود ، توی جلسه جمع شدند ، دختر علی رو دارند نظاره می کنند وَ عَلَیها اَرذَلُ ثِیابِها آستین پاره ،حجاب سر وصورت می شد(۲) پیش چشمش به لبِ یار جسارت می شد آخ بمیرم اول کوفه با سر بریده حرف زد گفت ما تَوَهَّمتُ یا شَقیقَ فُؤادِی کانَ هذا مُقَدَّراً مَکتوبا بابام علی برام گفته بود ، اسیرم می کنند اُم اَیمَن برام گفته بود اما دیگه باور نمی کردم ، سرت رو روی نیزه ببینم از کوفه تا روزی که از دنیا رفت ، دیگه نگفت «ما تَوَهَّمتُ» لذا وقتی سر رو توی تشت طلا هم دید نگفت دیگه باورم نمی شد اینجا اینجوری ببینمت دید دارند با سر ابی عبدالله بازی می کنند ، شراب می ریزند ، تشت رو زیر پا گذاشته..... آی حسین.... ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 ↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9