متن روضه حضرت موسی ابن جعفر علیه السلام 🏴😭🖤😭🏴😭🖤 حبیب با حبیب خود به خلوتی صفاکند ندانم از چه بی گنه ، عدو به او جفا کند سرشک غربتش روان نوا زند زنای جان نهان زچشم دشمنان ، به دوستان دعا کند به پیکرش نشانه ها ، به سینه اش ترانه ها که زیر تازیانه ها ، رضا رضا رضا کند به دست ها سَلاسِلش ، زغصّه سوخت حاصلش چه می شود که قاتلش ، زفاطمه حیاکند فتاده دیگر از نوا ، برو به دیدنش صبا بپرس مرغ کشته را،کی از قفس رها کند اثر نمانده از تنش ، دلا برو به دیدنش بگو عدو زگردنش ،غلی که بسته وا کند هنگامی که موسی بن جعفر (علیه السلام) در زندان بودند، هارون الرشید، کنیز رقاصه و زیبا چهره ای را به زندان نزد امام (علیه السلام) فرستاد، تا در زندان خدمتگزار آن حضرت باشد... ( به خیال خودش امام را از حالات معنوی و روحانی خارج کند و به نوعی شکنجه روحی و روانی محسوب میشود ) زندانبان دید : این زن رقاصه (آن چنان تحت تاثیر عبادت ها و مناجات و شخصیت معنوی امام شده است) که به سجده افتاده و همچنان می گوید: (سبحانک قُدّوس ...) نکته تربیتی : موسی بن جعفر (علیه السلام) در سایه ذکر خدا و مناجات با یگانه خالق هستی، به چنان آرامشی دست یافت که صحنه ی دلفریب گناه را در هم شکست، صحنه ای که می توانست با افروختن شعله ی ویرانگر شهوت، آرامش روح و روان آدمی را بر هم زند، و خانه ی قلب را به میدانی برای جولان شیطان لعین تبدیل نماید کنیز را در حالی که لرزه بر اندامش بود، نزد هارون آوردند در حالی که به آسمان نگاه می کرد و بهت زده بود.هارون پرسید: چه شده؟کنیز گفت: در حضور موسی بن جعفر (علیه السلام) ایستاده بودم، او شب و روز سرگرم نماز بود، و بعد از نماز تسبیح و تقدیس الهی به جا می آورد، گفتم: ای آقای من! آیا حاجتی داری تا برآورم؟ که من برای خدمتگزاری به اینجا آمده ام.فرمود: اینها (هارون و اطرافیانش) درباره من چه فکر می کنند؟ ناگهان به سویی متوجه شد و من به آن سو نگریستم، باغی پر درخت و شاداب و با فرش هایی زیبا و بالش هایی از ابریشم، و هوای دل انگیز و با صفا دیدم که همه رقم غذا در آنجا بود، و حوریان و غلمان بهشتی پذیرایی می کردند... بی اختیار به سجده افتادم، تا اینکه دیده بان آمد و مرا از سجده بلند کرد و به اینجا آورد.هارون گفت: ای زن ناپاک! گویی در سجده به خواب رفته ای و در عالم خواب چنین باغی دیده ای؟! کنیز گفت: نه به خدا سوگند، آن باغ را قبل از سجده دیدم، و از این رو سجده کردم.هارون دستور داد: این زن خبیث را تحت نظر بگیرید تا این مطالب را به کسی نگوید، آن کنیز همچنان مشغول عبادت و راز و نیاز بود تا اینکه از دنیا رفت... با این گمان که جنگ با فانوس کردند خفاشها خورشید را محبوس کردند با آتشی که در دلش روشن نمودند سلول او را لانه ققنوس کردند دیدند فسقِ محض را مؤمن نموده با او فقط زنجیر را مأنوس کردند هم بی وضو برآیه‌هایش دست بردند هم پیش رویش صحبت از ناموس کردند ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 ↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9