ای سرو گل گشته زهم پاشیده در وادی علقمه بخون خوابیده خورشید لقائی و یل ام بنین خورشید ز انوار رخت تابیده بر گرد گلت آمده ام خیزو ببین خم شدکمرم ماه بخون غلتیده برخیز و ببین یکه و تنها ماندم لشکر پی قتلم همگی کوشیده باغ گل من تشنه لب و بیتابند آبم نبود به غیر اشک از دیده ای ساقی وسردار سپاهم عباس زهرا ز لبت غنچه خونین چیده زهرا ز جنان آمده بر گِرد پسر اشک بصرش بر گل تو پاشیده افکنده به سرشال عزا مادر من آوای اخا اخای تو بشنیده توخفته میان یم خونی ، مادر داغ غم توبه دیده ی خوددیده دادی به سکینه ام اخا وعده آب درخیمه ز داغ و غم تو رنجیده من آب نخواهم عموعباسم کو با آنکه لبم ز تشنگی خشکیده بر خیز و مگو منم دگر شرمنده خون میچکدازدست وسرببریده دودست خودارهدیه به داوردادی دو بال و پری تورا خدا بخشیده آمد به نوا (صانعی) از غیرت تو سرچشمه معرفت ز تو جوشیده سیدکمال میرصانعی ۹۹/۶/۷ کانال نوای ذاکرین:(ایتا) 👇👇👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⚡⚡⚡⚡⚡⚡ کانال نوای ذاکرین :(تلگرام) 👇👇👇 T.me/navayehzakerin مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش