دودمه/ شب عاشورا( دهم   اینگونه مکش تیغ به روی حنجر او ، نبر ز تن سر او آخر بنما شرم ز آه مادر او ، نبر ز تن سر او امشبی را شه دین در حرمش مهمان است ، مکن ای صبح طلوع عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است ، مکن ای صبح طلوع   شاه گفتا کربلا امروز میدان من است ، عید قربان من است مادرم زهرا(س) در این گودال مهمان من است ، عید قربان من است  " حضرت عباس (ع) دودمه      ای اهل حرم میر و علمدار نیامد      علمدار نیامد سقای حسین سید و سالار نیامد       علمدار نیامد امشب حرم آل عبا آب ندارد         رسان آبی طفلان اصغر ز عطش هیچ دگر تاب ندارد   رسان آبی طفلان آسمان در علقمه افتاده بر روی زمین     پیش چشمان حسین خفته در آغوش زهرا زاده ی ام البنین    پیش چشمان حسین ************ دم پـاره   الا العباس واویلا        حسین تنهاست واویلا شب عاشورا دودمه امشبی را شه دین در حرمش مهمان است    مکن ای صبح طلوع عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است            مکن ای صبح طلوع امشبی را عاشقان دارند به لب ذکر و دعا    عصر فردا سر جدا در میان خیمه ها نجوا نمایند با خدا             عصر فردا سر جدا *************** دم پـاره امشب پریشان زینب است         محزون و گریان زینب است امان از دل زینب          چه خون شد دل زینب روز عاشورا - وداع از حرم دودمه کمی آهسته تر ای جان زینب    حسین جانان زینب نظر کن دیده ی گریان زینب        حسین جانان زینب شاه گفتا کربلا امروز مهمان من است       عید قربان من است مادرم زهرای اطهر دیده گریان من است     عید قربان من است تا ببوسم حنجرت آرامتر ای نور عین        یبن الزهرا یا حسین گوییا زهرا به دنبالت نماید شور و شین    یبن الزهرا یا حسین دم پـاره آهسته رو برادر           رحمی نما به خواهر عمه بیا محشر کبری ببین          مرکب بی صاحب بابا ببین به پیش چشم فاطمه مادرش       تشنه بریدند سر از پیکر شام غریبان دودمه شمع دل میسوزد و شام غریبان امشب است      مو پریشان زینب است گم شده طفلان و حیران در بیابان زینب است        مو پریشان زینب است آسمان کربلا تیره شده واویلتا                       حضرت زهرا بیا سر به روی نی تن شه مانده زیر دست و پا     حضرت زهرا بیا دم پـاره آتش گرفته خیمه ها            رأس حسین به نیزه ها رأس حسین به نیزه ها           آتیش زدن به خیمه ها بر خیز ای باب نجات حسین جان     آزاد شد آب فرات حسین جان باز در عرش خدا ولوله ای بر پا شد شب عاشورا شد شب پایانی عمر پسر زهرا شد شب عاشورا شد صحبت از داغ نکن ، می روم از حال حسین یا اخا یا مظلوم وا مکن پای مرا تا دم گودال حسین یا اخا یا مظلوم صبر کن هر چه بلا بر سر من می آید ای پریشان زینب دست و پا می زنم و مادر من می آید ای پریشان زینب یوسفم گر بروی، پیرهنت را چه کنم یا عزیزالزهرا عصر فردا ته گودال ، تنت را چه کنم یاعزیزالزهرا آتش به خیام پسر فاطمه افتاد امان از دل زینب بر راس بریده نظر فاطمه افتاد امان از دل زینب 🎤 سبک و شعر: روز عاشورا صدا زد زینب قامت کمان العجل صاحب زمان روی تل زینبیه گفت او لطمه زنان العجل صاحب زمان راس جدت را ببین در کوفه بالای سنان العجل صاحب زمان عمه مظلومه ات در پای نیزه شد کمان العجل صاحب زمان