🩸 حسن‌جانم! بی‌تابی مکن! مادرت فاطمه «سلام‌الله‌علیها» به دنبالم آمده ... به نقل مرحوم علامه مجلسی: 🥀 بعد از آنکه مردمِ در مسجد، به امامت امام حسن علیه‌السلام نماز صبح را خواندند، 📋 فَأَخَذَ الْحَسَنُ علیه‌السلام رَأْسَهُ فِی حِجْرِهِ فَوَجَدَهُ مَغْشِیّاً عَلَیْهِ ▪️ آن حضرت آمدند و سر مطهر امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام را به دامن خود گرفتند و دیدند که مولا علی علیه‌السلام از هوش رفته است. 📋 فَعِنْدَهَا بَکَی بُکَاءً شَدِیداً وَ جَعَلَ یُقَبِّلُ وَجْهَ أَبِیهِ وَ مَا بَیْنَ عَیْنَیْهِ وَ مَوْضِعَ سُجُودِهِ ▪️در این‌جا بود که امام حسن علیه‌السلام به شدت گریستند و صورت و پیشانی و محل سجده امیرالمؤمنین علیه‌السلام بوسه می‌زدند. 📋 و الْحَسَنُ علیه‌السلام یُنَادِی وَا انْقِطَاعَ ظَهْرَاهُ یَعِزُّ وَ اللَّهِ عَلَیَّ أَنْ أَرَاکَ هَکَذَا ▪️امام مجتبی علیه‌السلام فریاد می‌زد: کمرم شکست پدر جان! به خدا قسم برای من سخت است شما را با این وضع ببینم! 📋 فَسَقَطَ مِنْ دُمُوعِهِ قَطَرَاتٌ عَلَی وَجْهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه‌السلام فَفَتَحَ عَیْنَیْهِ فَرَآهُ بَاکِیاً ▪️در آن هنگام چند قطره از اشک مبارک امام حسن علیه‌السلام بر صورت مبارک امیرالمؤمنین علیه‌السلام ریخت؛ امیرالمؤمنین علیه‌السلام چشم‌ گشودند و دیدند که فرزندشان اینگونه گریه می‌کند! 🥀 در اینجا بود که امیرالمؤمنین علیه‌السّلام با همان صدای خسته و بی‌رمق به امام مجتبی علیه‌السلام فرمودند: 📋 یَا بُنَیَّ لَا جَزَعَ عَلَی أَبِیکَ بَعْدَ الْیَوْمِ هَذَا جَدُّکَ مُحَمَّدٌ الْمُصْطَفَی وَ جَدَّتُکَ خَدِیجَةُ الْکُبْرَی وَ أُمُّکَ فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ وَ الْحُورُ الْعِینُ مُحْدِقُونَ مُنْتَظِرُونَ قُدُومَ أَبِیکَ فَطِبْ نَفْساً ... ▪️پسرم! از این پس بر من بی‌تابی مکن! این، جدَّت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله و این جدّه‌ات خدیجه کبری سلام‌اللّه‌علیها است. و این، مادرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها است! و این ها حوریه های بهشتی هستند که گرداگرد من حلقه زده‌اند و منتظر من می‌باشند! پس خاطرت آسوده باشد ای پسرم! 📚بحارالانوار ج۴۲ ص۲۸۳ ✍ خدایا مشکل از کار منِ مشکل‌گشا وا کن بُوَد درمان من زهرا، مرا مهمان زهرا کن اجل! از بعد زهرا منتظر بودم که برگردی بیا امشب علی را بین شهر کوفه پیدا کن من از تو یاد دارم فاطمه «عجِّل وفاتی» را بیا مرگ مرا از حق به جای من تمنا کن نشانِ من نمی‌دادی اگر آن روز رویت را کنون رخسار سیلی خورده‌ی خود را هویدا کن طبیبم را بگو زینب که من دارو نمی‌خواهم ز خاک چادر زهرا تو زخمم را مداوا کن بدان ای کوفه هر چه خواستی بر من جفا کردی گذشت آب از سرم اما تو با زینب مدارا کن ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ ✍ ای خواب به چشمی که نمی‌خفت بیا ای خندۀ غنچه‌ای که نشکفت بیا دیوار و در کوفه زبان شد که مرو امّا چه کنم فاطمه می‌گفت بیا ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅ =صَــــدَقِہ جاریِہ دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال↙️↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💠═╝