|⇦•شرم دارم که بگویم... وتوسل به امیرالمومنین علیه السلام اجرا شده ماه مبارک رمضان به نفسِ سید رضا نریمانی 🖤🖤🖤 شرم دارم که بگویم سخن از تشنه لبی تشنه آن بود که می‌گفت به لشگر، جگرم صدا زد حسن جانم! همه‌ رو از حجره بیرون کن الا بچه های فاطمه! همه خودشون شنیدن رفتن بیرون. حجره خلوت شد. حسن و حسین و زینب موندن. حسن رو صدا زد گفت حسن جان! چشمام درست نمیبینه. انگار عباس نیستش. گفت:بابا خودت گفتی همه بچه‌های غیر فاطمه برن. گفت نه! عباس استثناس. عباس پسر حضرت زهراس. بگو بیاد امشب با اون کار دارم! اومد از حجره بیرون دید هرکی یه طرفه. یه‌نگاهی کرد دید عباس یه‌طرف زانوهاش‌و بغل گرفته زار زار گریه میکنه. زد سر شونش گفت عباسم! بابا باهات کار داره. یهو از جا بلند شد گفت: بابا؟ مگه نگفت همه برن غیر بچه‌های حضرت‌زهرا؟ گفت: نه! بابام باهات کار داره... سریع خودش‌و رسوند بالا سر حضرت علی. گفت: حسینم! تو هم بیا! بیا نزدیک‌تر! صدازد: دستتو بیار جلو حسینم! عباسم! تو هم دستتو بده بابا! دوتا دست‌و گذاشت تو همدیگه. همه فکر کردن امیرالمومنین میخواد سفارش عباس رو کنه به داداش بزرگتر. امام دیدن برعکسه... گفت: عباسم! مواظب حسینم باش! یه‌روزی کربلا همه حسینم رو تنها میذارن و میرن. یه‌وقت نکنه تو تنهاش بذاری و بری! یهو زینب هم خودش‌ و رسوند جلو گفت: بابا! دست منم بذار تو دست عباس! بابا منم دست یکی بسپار! امیرالمومنین گفت: جفتتون هوای زینب رو داشته باشین! برای همین هم وقتی میخواست از کربلا بره یه‌ نگاه کرد تو گودال گفت: حسین! یه‌ نگاه کرد علقمه گفت: عباس! "سپردی‌ام به که رفتی؟ به دلقکان به کنیزان به شمر، خولی اَخنس، به حرمله به سنان" ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅ =صَــــدَقِہ جاریِہ دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال↙️↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💠═╝