غزل مصیبت امام صادق علیه السلام غریب مانده ام و با کس آشنا نشدم شبی نبود که شب گرد کوچه ها نشدم قسم به قامت همچون کمان مادر خود شبی نبود که همچون کمان دوتا نشدم نفس نفس زدم از بس مرا نمانده نفس تمام دردم و یک لحظه ام دوا نشدم منی که از همه عالم بلا بگردانم شبی نبود گرفتار صد بلا نشدم دو دست بسته من دیده اند و خندیدند تمام عمر من از دست غم رها نشدم مرا به مثل علی بین کوچه گرداندند ولی غریب تر از شاه لافتی نشدم میان کوچه دگر همسر مرا نزدند منم که با خبر از کل ماجرا نشدم شنیده ام که علی روی او عبا انداخت که گفته است که من آگه از عبا نشدم علی میان عبا مشت استخوان می دید چنان گرفته ام از داغ او که وا نشدم اگر چه این جگر پاره پاره من سوخت ولیک به مثل شهیدان کربلا نشدم ز یاد رفتم و اما به یاد گودالم به مثل جد غریبم جدا جدا نشدم دوباره سوخت دلم تا مرا کفن کردند کفن شدم من و محتاج بوریا نشدم تنم که بود روی خاک برنگرداندند چو جد خویش دگر ذبح از قفا نشدم به دست و پا زدنش دست می زدند همه چرا نمردم از این غم چرا فدا نشدم شنیده ام که به بازار رفت عمه من چنان ز غصه فتادم ز پا که پا نشدم           حاج سید محسن حسینی ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝