نوحه ۱۰ شب محرم‌از مجتبی صمدی 👇👇👇 بر سر دارالاماره خیزد از آهم شراره تشنه لب با دسته بسته ریزد از چشمم ستاره لحظه ی آخر شده و من دلگیرم خسته و خجلت زده بی تو می میرم کوفه میا کوفه میا یابن الزهرا بشنو پیغامم را برگرد تا نگشتی تنها برگرد تا نگشته مویت سفید با جوان لیلا برگرد رو به مدینه برو ای جان زهرا تا نشود جسم علی اربا اربا وای از این قوم کین پرور زین مسلمانان کافر ای سلیمان از دست تو می برند اینها انگشتر کوفه قفس باشد و دور از - آزادی با سر بریده کنند اینها - بازی خیمه گاه آل طاها شد به پا در بین صحرا کربلا خشک و سوزان است چشم زینب مثل دریا ذکر زمین ذکر زمان شد واویلا کرببلا شد حرم ال زهرا کرببلا یا ثارالله آمده کشتی در ساحل دلهره افتاده در دل شد پیاده زینب خاتون بین محرم ها از محمل دورو برش قوم بنی هاشم یکسر تکیه گهش شانه ی رعنای اکبر یکطرف یک قوم کافر یکطرف اولاد کوثر دختری بر دوش سقا غنچه ای بر دست مادر مادر شش ماه نباشد دلخسته بر قد و بالای ابالفضل دلبسته 👇👇👇 آمدی آخر ای بابا دیدن این طفل تنها خسته ام از این زمانه از تمام اهل دنیا شام خرابه شده روشن از رویت شانه زنم بار دگر من بر مویت یا ابتا یاابتا حرف من با تو یک آه است این دگر پایان راه است مثل جسم لطمه خورده زیر چشمانم سیاه است از غم تو گشته فراموشم اسمم دفتر نقاشی دشمن شد جسمم شد لباسم پاره پاره دختر تو شد بیچاره گوش من دیگر سالم نیست پس نخواهم گوشواره منکه سر دوش عمو می خوابیدم نیمه شبی بین بیابان ترسیدم سوم... ای سرو سامان زینب ای تمام جان زینب بنگر ای نور هر دیده دیده ی گریان زینب از غم تنهایی تو من افسردم نذر تو طفلان خودم را آوردم جان منی یابن الزهرا پای عشق تو می مانم تو غریبی من میدانم گر دهی اذنم در راهت می کنم قربانت جانم تحفه ی من در خور تو ای دلبر نیست قابل یک موی علیّ اصغر نیست سرفرازم کن ای جانا پیش نجمه پیش لیلا دست رد بر زینب مزن جان بابا جان زهرا رخصتی ای شه به رهت جان بسپارند طاقت بی معجری ام را ندارند دیده وا کن ای بی همتا - ای عموی مثل بابا آمدم مجنونت باشم - در دل این خاک و صحرا کودکم امام به خدا - یک سربازم در ره تو جای پدر - جان می بازم عشق منی 2 - ای عموجان از غم تو کوه دردم - شعله شعله آه سردم دیده بگشا بر عبدالله - از حرم خبر آوردم خیز و ببین در حرمت قحط اب است لطمه زنان موی پریشان رباب است من سراپایم احساس است ریشه ام از نسل یاس است بر لبت از چه عمو جان - خون دستان عباس است دست من و دست ابالفضل سقا نذر همان بازوی زخمی زهرا 👇👇 تازه داماد دلداده - بین خاک و خون افتاده این شهادت جویی باشد - ارث یک نسل آزاده لاله ی باغ حسنی شد - پژمرده سنگ جفا بسکه به جسم - او خورده جانم حسن جانم حسن صد واویلا گشته پر خون موی قاسم - قرص ماه روی قاسم شد فضا عطر آگین یا رب - از گلاب و موی قاسم لخته ی خون راه نفس هایش - بسته گوشه به گوشه همه جایش - بشکسته ... نوجوان ضرب المثل شد - یک شبه مرد عمل شد بسکه نیزه سویش آمد - جسم او موم عسل شد زیر سم مرکب این قوم کافر شانه به شانه بدنش شد با اکب 👇👇👇 ای کمان ابروی بابا - تشنه ی لبهایت دریا روی دوشم خوابیدی ای - نونهال سبز بابا قتله گهت شد سر دوش بابایت باغ پر از خون شده چشم زیبایت ای پسرم ای پسرم لای لای اصغر گرچه حیران این تیرم - با نگاهت جان می گیرم می زنی آتش بر جانم - می کنی خنده می میرم کودک بی جرم و گناه و بی تقصیر تیر ستم حلق تورا زد چون شمشیر ... دیده ام ابر بهار است - عرش اعلی سوگوار است مانده ام آواره اصغر - مادرت چشم انتظار است می دهمت من به دل خاک ای اصغر تا نشود جسم تو پامال استر 👇👇👇 ای توان پای بابا - لیلی لیلای بابا بهترین سرمایه ی من - بهترین آوای بابا ای پسرم کن نظرم برخیز از جا بعد تو نفرین به تمام این دنیا ای پسرم ای پسرم ای جان من نا امیدم کردی اکبر - مو سفیدم کردی اکبر قبل این لشگر با داغت - تو شهیدم کردی اکبر در همه جا جسم تو را من می بینم بین عبایی بدنت را می چینم .... بد تر از تیغ برنده - می رسد آوای خنده نرگس چشمت را وا کن - تا شوم از نو سر زنده دیدن حال تو پدر را آزرده نیزه ی پهلوی تو بر قلبم خورده 👇👇👇 ای علمدار خوش سیما - بهترین نام تو سقا ای تو تنها تکیه گا هم - بعد تو من هستم تن ها ای دل من ای دل من ای دلدارم کو علمت کو علمت ای سردارم یار منی یار منی یا ابالفضل قسمتم رنج و الم شد - قامتم از داغت خم شد از عمود آهن عباس - چشم و ابرویت در هم شد خیز و ببین لرزه به جسمم افتاده بی تو علی اصغر کوچک جان داده .... ای تو من را از جان بهتر - یک تنه من را یک لشگر بعد تو در این بیابان - می شود زینب بی معجر بعد تو من فاتحه ی خود می خوانم دست عدو