|⇦•اصغر آمد...
#روضه وتوسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده
#شب_هفتم_محرم۱۴۰۲ به نفس سید رضا نریمانی
🏴🏴🏴
اصغر آمد حرمله تیر و کمانش را گرفت
نیمه جان بود و همان یک تیر جانش را گرفت
جای اینکه شیر کامِ کوچکش را پُر کند
تیر آمد ناگهان حجمِ دهانش را گرفت
تیر آمد با شتاب آمد امانش را برید
تیر آمد با شتاب آمد امانش را گرفت
ماند بابا با سری کوچک که از پیکر رهاست
در عبای خویش طفلِ بیزبانش را گرفت
روی دستان خودش آورد اصغر را ولی
نیزه جای دستهای مهربانش را گرفت
اینجور به من نگاه نکن
گریهی بیصدا نکن
گردنت و رها نکن
میدونه مادر، تشنهاتِ اصغر
میریزه قلبِ مادر
شبیه اشکِ نازت
هربار که بسته میشن
چشمای نیمه بازت
هر لحظه باید
شرمندهی نگات شم
قربونِ گریههات شم
آروم بگیر فدات شم
تو قراره واسهمون
شیرین زبون شی
بزرگ بشی جوون شی
عصای دستمون شی، غریبِ مادر
لالا لالا باباش(عموش) میاد
یواش یواش صداش میاد
با ظرف آب براش میاد
میری با بابات، خدا به همرات
به جای آب فقط اشک
پشت سرت میریزم
واسه خودت حسابی
مردی شدی عزیزم
میری و میرم
قربونِ شکل ماهت
زل میزنم به راهت
خدا پشت و پناهت
میدونم اگه اونجا بلا میباره
بابا هوات و داره
میای پیشم دوباره، عزیزِ مادر
تیری که توو گلوت نشست
از هر دومون برید نفس
نه راه پیش نه راه پس
داره بابایی، لالا لالایی
تا خونِ حنجرت ریخت
ولوله روبهروم شد
بخواب عزیزِ بابا
هرچی که بود تموم شد
حالا چه کنم این غمِ بیحساب و
دلهرهی رباب و سوال بیجواب و
حالا چی بدم جواب مادرت رو
کاش نبینه سرت رو
سرخی حنجرت رو
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
👇👇👇