آقا اجازه هست از مادر بگویم از مادرت از لشگر حیدر بگویم از کوچه ای تنگ و دل سنگ مغیره از دختری با چشم های تر بگویم آقا زبانم لال دستی رفت بالا خون می چکد از گوش اگر بهتر بگویم آقا نمی آیی؟ ببین در شعله ور شد از آتش و موی سر و معجر بگویم آقا زبانم سوخت، مادر سوخت آقا می خواستم در پشت در مادر بگویم از ازدحام و چل نفر نامرد و مادر از سینه ی زهرا و میخ در بگویم احمد شاکری 🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹 کانال نوای ذاکرین:(ایتا) 👇👇👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⚡⚡⚡⚡⚡⚡ کانال نوای ذاکرین :(تلگرام) 👇👇👇 T.me/navayehzakerin مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش