هفت آسمان خورشید و ناهید و قمر دارد اذن ورود از حق بگیر، این خانه در دارد سرمای بیداد خزان، باغ مرا پژمرد امسال تقویمم بهاری مختصر دارد رحمی به حال شاخه‌ی پرپر نخواهد کرد شهری که در دستانِ گلچینش تبر دارد ای ارغوانی یاسمن! از من مپوشان رو چون باغبان از زخم بدخیمت خبر دارد یاسین مخوان در گوش شهر‌ غافلان زیرا قلبی سیاه و چشم کور و گوش کر دارد آری گلم تنها فقط داغ تو کافی بود تا که توان از جان من یکباره بردارد رخصت اگر می‌دادی آتش می‌زد آن‌ها را چون ذوالفقارم بغض‌های شعله‌ور دارد باران حریف چشم‌های مجتبایت نیست دریای ماتم در دل چشمان تر دارد انجام کار خانه را بسپار بر فضه کوچکترین کاری برای تو ضرر دارد عَجّل وَفاتی را نخوان جان علی دیگر وقتی که میدانی دعاهایت اثر دارد از اول شب، درد تصویر در و آتش در خاطر تو رفت و آمد تا سحر دارد با چشم خود دیدم سه ماهِ پشت هم جسمت حالی شبيه یک مریض محتضر دارد تنهاتر از اینم نکن با رفتنت بانو حیدر به غیر از تو کسی راهم مگر دارد؟ روح الامین بدو ورودش پشت در می‌گفت: اذن ورود از حق بگیر این خانه در دارد ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ ✊🇮🇷🇱🇧🇵🇸 ✊🇮🇷🇱🇧🇵🇸 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ بزن روش واردشو⏬ ↙️خادم الذاکرین آرامش↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠 Eitaa.com/navayehzakerin2