#ختمخوانی_مادرروضه🥀اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ🥀
اللهم کن لویک الحجه ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعه وفی کل ساعه ولی و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمطعه فیها طویلا
یا صاحب الزمان
ناله ای زندانی ام، ایکاش آزادم کنی
من سکوتی تلخ هستم، کاش فریادم کنی
شهر ِ متروکم، پر از کینه، پر از نفرت، ولی
آرزو دارم بیایی عشق آبادم کنی
یا صاحب الزمان
🍁رسم دنیا درهمین است آنکه آمدرفتنی ست
🍁بعدِ رفتن نام نیکت بر زبانها ماندنی ست
🍁تا توانی خلق را ازخود مرنجان با سخن
🍁آنکه بالاتر نشیند ، آخرش افتادنی ست
🍁عمر و جانت گرچه عمر نوح هم باشد ولی
🍁شیشه ی عمر گرانت عاقبت بشکستنی است
مجلس مجلس مادری مهربان و دلسوزه
مادری نگران و زحمتکشه ...
آخی...
🔸بیا مادر که با یادت غمینم
🔸چگونه جای خالیتو ببینم
🔶زدوری تو مادر بی قرارم
🔶به روی قبر تو سر می گذارم
متوسل میشیم به مادرمون زهرا،،،
همون مادری که بین در و دیوار..
پهلوش و شکستن...
اموات فیض ببرن،،،
شهدا فیض ببرن...
سبک:قربون کبوترای حرمت
☇دوست دارم یه شب برم
☇مدینه و زار بزنم
☇کنج خلوت بقیع
☇سر روی دیوار بزارم
کیا رفتن مدینه..
کیا غربت بقیع رو دیدن؟
☇دوست دارم یه شب برم
☇مدینه و زار بزنم
☇کنج خلوت بقیع
☇سر روی دیوار بزارم
☇یاد غمهای بیبی
☇که وسعت یه عالمه
☇چی بگم عالم برای
☇غمای بیبی کمه
دلامونو ببریم مدینه..
امروز اونایی که مادر ندارن...
اونایی که صورت مادراشونو رو خاک غربت گذاشتن...
اونایی که دلتنگ مادر شدن...
ناله کنن،،،
ضجه بزنن،،،
قربون غمهای دلت،،،
بی بی جان،،،
بعد از اینکه مادرمون زهرا رو بین درو دیوار،،،
پهلوش و شکستن،،،
مادر ما پشت در سوخت،،،
مادر جوان مارو به شهادت رسوندن،،،
مولا علی،،،
داره زهراشو غسل میده...یکی یکی بندای کفن و داره میبنده،،،
آی حاجت دارا،،،
آی داغ دیده ها،،،
دلش نیومد بند آخر کفن و ببنده،،،
آی اونایی که مادر از دست دادین...
نمیدونم لحظه جون دادن مادر،،،
کنارش بودی یا نه...
نمیدونم لحظه آخر چجوری با مادرت وداع کردی...
داغ مادر سنگینه...
سخته...
خدا صبرتون بده...
مولا علی یه طرف کفن و و بست،،،
هی برمی گشت یه نگاهی به صورت زهرا...
میدونی چی میگفت...؟
♨شب دامادیم کی باورم بود
♨که من روزی عزادار تو باشم
زهرا جااان ...کجا باورم میشد خودم غسلت بدم...
خودم کفنت کنم....
⏪کجا دیدی یه مادر جوان از دنیا بره...
نیمه های شب تشیع بشه...
اما بچه هاش نتونن بلند بلند گریه کنن...
نتونن بلند مادر مادر بگن...
جنازه مادر رو دارن میبرن،،،
اما بی بی زینب سه چهار ساله،،،
چادر نماز مادرش و سرش کرده...
داره مادر مادر میگه،،،
داره مادر رو بدرقه میکنه...
میخوام بگم تو خونه بی بی زهرا کار برعکس شد
چرا؟
آخه رسمه دختر عروس میشه،،،
مادر بدرقه اش میکنه..
اما تو دل شب زینب مادرو بدرقه میکنه،،،
ای داد بی داد
علی جان هرجوری بود زهرای جوانت رو به خاک سپردی...
اما علی جان کجا بودی کربلا
اون لحظه ای که جوان اب گی عبدالله...
آقا علی اکبر از مرکب به زمین افتاد...
بمیرم...
با لب تشنه...
بدنش و قطعه قطعه کردن ،،،
ابی عبدالله اومد،،،
ببینه چه بلایی سر جوانش اومده...
از ذوالجناح به زمین افتاد،،،
پاهاش رمق نداره،،،
با سر زانو،،،
به سختی اومد بالای سر جوانش،،،
من از از اونایی که داغ جوان دیدن... معذرت میخوام،،،
خدا صبرتون بده...
نمیدونم اون لحظه ای که خبر دادن
جوانت از دنیا رفته...
چه حالی داشتی،،،
ابی عبدالله اومد بالا سر جوانش،،،
دید علی اکبر تشنشه،،،
صدا زد بابا،،،
آخه من از تو تشنه ترم بابا،،،
چه کنه ابی عبدالله؟
سر علی اکبر و به دامن گرفت،،،
دلش آروم نشد،،،
آخه جوونش،،،
داره مقابلش پرپر میشه ...😭
یه مرتبه حسین صورت به صورت علی گذاشت...
هی صدا میزنه...
یا علی،،،
عَلَى الدُّنْیا بَعْدَکَ الْعَفا
علی جان... پسرم...
بعد از تو،،،
دیگه خاک بر سر این دنیا،،،
🎴بر سر تربت لیلا نبرید، نام علی
🎴بگذارید جوان مرده، قراری گیرید
🎴نوجوان مرده، خبر از دل لیلا دارد
🎴گر بمیرد ز غم مرگ جوان، جا دارد
هر کجا نشسته ای
سه مرتبه از سویدای دلت
بلند بگو یا حسین