در غربت محض پیکرش را بردند تابوت و تن مختصرش را بردند در کنج قفس نشد که پرواز کند از روی زمین بال و پرش را بردند دنیا که نبود لایق دیدارش دیدار خدا این گوهرش را بردند با پهلوی بشکسته به روز محشر بی شک سند معتبرش را بردند شب بود و از آسمان تاریک جهان مجبور شدند و قمرش را بردند میخورد زمین مرد غیور خیبر آن‌شب که پناه و سپرش را بردند مبهوت شد و گریست چشم طفلی تا خانه‌ی قبر مادرش را بردند می ریخت مدینه خاک بر سر چونکه امید دل پیمبرش را بردند افتاد علی به گریه وقتی می دید که روشنی چشم ترش را بردند از لانه و آشیانه‌ی سوخته ای خاکستری از کبوترش را بردند خاکی شده و شکسته و خرد شده آیینه‌ی در برابرش را بردند بر روی دو دست حضرت عزرائیل آرام تن همسفرش را بردند شاعر: 👇👇👇👇👇👇 🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹 👇⚡👇⚡👇⚡👇 کانال نوای ذاکرین:(ایتا) 👇👇👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⚡⚡⚡⚡⚡⚡ در تلگرام فعلأ بعلت فیلترینگ حضورفعال نداریم....👇👇 کانال نوای ذاکرین :(تلگرام) 👇👇👇 T.me/navayehzakerin مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش