چجوری میتونم، رهات کنم..
#روضه و توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب شام غریبان محرم ۹۸ به نفس سید رضا نریمانی •✾
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
چجوری میتونم، رهات کنم
بذار یه دل سیر، نگات کنم
میخوام تا خود صبح، صدات کنم
ای عشق زینب
چیشد یادگاری مادرت
برادر بگو، چی اومد سرت
ببین شمر و دنبال دخترت
ای عشق زینب
ای سربلند من، از ریشه چیدنت
پس قسمت منه، رگهای گردنت
ای سرفراز من، رو نیزهای چرا
قرآن بخون برام، از روی نیزهها
ما رو میبرن، بین کوچهها
تو میمونی و، پیکری رها
کجایی تو ای یار و، من کجا
برادر من
تو اما توی قلب زینبی
دعای نمازم توو هر شبی
اگرچه لگد کوب مرکبی
برادر من
شبها گذشته و، گریونه خواهرت
سرخه لبام هنوز، از خون حنجرت
أَمَّنْ یجِیبُ من، مُضْطَر شدی چرا
ای سرنوشت من، بیسر شدی چرا
خداحافظ ای، یارِ آشنا
خداحافظ ای، پیکرِ رها
خداحافظ ای، دشتِ کربلا
که میره زینب
سلام ای، سر روی نیزهها
سلام ای، سر از بدن جدا
سلام ای، مسیر پر از بلا
اسیره زینب
امشب رقیه هم، جامونده بین راه
پیداست که روی نی، هی میکنی نگاه
زجری کشیدهام، از زجر و طعنههاش
بازم فداسرت، همراهمی داداش
شاعر: صادق میرصالحیان
امشب درسته کربلا مهمون پیکر ابی عبداللهست .. اما سر ابی عبدالله کجاست؟! امشب زن خولی یهو تو دل شب از خواب بیدار شد ، دید دلشوره داره نمیتونه بخوابه! یالله.. پا شد؛ دید یه صداهایی میاد ، دید نوری از منزل بالا میره به سمت آسمانِ .. دنبال این صدا دنبال این نور رفت توو مطبخ خونه ، یهو رفت جلو دید این نور از تنور خونه داره بلند میشه ..
_ای خدا چه خبره؟!
_ من همین امروز نون پختم!
_نکنه یادم رفته آتیش و خاموش کنم؟!
در تنور رو برداشت؛ داخل تنور یهو نگاه کرد یه سر بریده تو تنوره...
_ای وای من این سر سره کیه...
یهو دید از آسمان هودَجی اومد پایین، چندتا زن از این هودَج پیاده شدن، یه زن جوانی هم اون وسطه زیر بغلاشو گرفتن.
هی داره به سینهش میزنه میگه:« بنیِ»...
دیدم این سر و بغل گرفت؛ هی تو بغلش گرفته میبوسه بُنَیَّ...کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش